پارت ۴

پارت ۴

ویو ات

صبح از خواب بیدار شدم دیدم جیمین سفت بغلم کرده و خوابه منم خودمو به زور از بغلش کشیدم بیرون رفتم اتاق خودم باید آماده میشدم برای رفتن به شرکت امروز اولین روز کاری با پارک ها بود پس رفتم یه دوش ۱۵ مینی گرفتم اومدم موهامو لخت کردم یه لباس خوشگل رسمی پوشیدم ارایش زیادی نکردم چون صورتم نیازی نداشت در حد یه ضد آفتاب بود کیف و گوشی و سوئیچ ماشینمو برداشتم رفتم پایین

ات: سلام مامانیییییی

گارا: به به دخترم چه ناز شده چطورییی

ات: خوبممم یه جورایی خوش حالم

گارا: عزیزم ، وای راستی قراره منو مامان جیمین خونه صبحونه بخوریم اما به دستور پدر عزیزت شما شاغلا با اون قبل شرکت میرید بیرون و غذا میخورید

ات: واقعا چه خوب خب تو و خاله هم میومدید مگه چی میشد مامانیی

گارا: ما میخوایم خونه تنها باشیم صحبت کنیم نمیشه

ات: هوفف باشه ولی بدون من غیبت نکنیدا اگرم کردید بزارید شب که اومدم دوباره راجبش حرف بزنید منم بشنوم

گارا: وایی از دست تو باشه باشه دخترم

دونگ ووک :.....

سلام بچه هااا چطورید میدونم خیلی وقته نبودم واقعا عذر میخوام چون امتحان میان ترم داشتیم و از طرفی هم کلی کار دیگه دارم و به علاوه درسامم سنگینه وقت نشد پارت بزارم اما امروز از هر فیک ۱ پارت میزارم و همینطور سناریو از ۸ گروه و از این ۸ گروه از هر گروه یه عضو انتخاب میکنم و ازشون تک پارتی مینویسم اگر همش امروز نشد فردا میزارم تا جبران کنم بوس بهتون