p/4
.
.
.
دوست ا.ت : گفتم که کسی اونجا نیست
جونگ کوک : اره هیچ کس نبود 《جا کیلیدی عروسکی توی دستش رو جلوی دوست ا.ت گرفت 》
جونگ کوک : من اینو وقتی ا.ت پنج سالش بود براش گرفتم نمیدونم کجا قایمش کردی ولی خیلی دروغ گوی ماهری هستی
دوست ا.ت : من دروغ نگفتم شاید مال یکی دیگه باشه
جونگ کوک : دیگه زیادی داری حرف نیزنی فقط گندی که زدی رو قبول کن نمبخواد جمعش کنی فردا تو مهمونی میبینمت ببینم اونجاهم میتونی دروغ بگی
《جونگ کوک دیگه رفتش》
《دوست ا.ت داره بهش زنگ میزنه》
مکالمه :
دوست ا.ت : الو کدوم گوری رفتی
ا.ت : چرا بهش گفتی فردا منو ببینه
دوست ا.ت : خب چی بهش میگفت اصلاًچرا مگه نمیدونه
ا.ت : نه نمیدونه من گفتم نمیام که بیخال من بشه
دوست ا.ت : خب تو الان کجایی
ا.ت : من زیرزمین الان دارم میام
دوست ا.ت : خب ا.ت تو نگفته بودی بابات وقتی عصبانی انقدر جذاب میش.....
ا.ت : واییی خدا تو فکر اینایی ول کن دیگه چه کراش سگی هم زدی رو بابای من
دوست ا.ت : موندم مامانت چطور دلش اومده از یه همچین کسی جدا شه تازه اینکه توهم انقدر ازش میترسی رو نمیتونم درک کنم
ا.ت : بیا سریع خرید کنیم و برگردیم
دوست ا.ت : موافقم فقط نگفتی تو چرا انقدر ازش میترسی
ا.ت : تو خودت یک دیقه باش حرف زدی استرس از سر و روت میریخت بعد میگی من میترسم
دوست ا.ت : خب ببین تو اون موقعیت من ......
ا.ت : بهونه نیار دیگه اشکال نداره ولش
دوست ا.ت : باشه دخترم
ا.ت : دخترم ؟
دوست ا.ت : زن باباتم دیگه اوسکل
ا.ت : میدونستی اینترنت تیمارستان رایگانه تازه مخصوص آدمای مثل توعه بیا برو اونجا کیف عالمو ببر
دوست ا.ت : اععع واقعاً پس بیا باهم بریم
ا.ت : من هرجا با تو اومدم روز خوش ندیدم
دوست ا.ت : میگم تو الان تنهایی
ا.ت : تنها اره تنهایی دارم میام بالا منتظرم بمون
دوست ا.ت : باشه خدافظ
ا.ت : خدافظ .....
ادامه دارد
.
.
دوست ا.ت : گفتم که کسی اونجا نیست
جونگ کوک : اره هیچ کس نبود 《جا کیلیدی عروسکی توی دستش رو جلوی دوست ا.ت گرفت 》
جونگ کوک : من اینو وقتی ا.ت پنج سالش بود براش گرفتم نمیدونم کجا قایمش کردی ولی خیلی دروغ گوی ماهری هستی
دوست ا.ت : من دروغ نگفتم شاید مال یکی دیگه باشه
جونگ کوک : دیگه زیادی داری حرف نیزنی فقط گندی که زدی رو قبول کن نمبخواد جمعش کنی فردا تو مهمونی میبینمت ببینم اونجاهم میتونی دروغ بگی
《جونگ کوک دیگه رفتش》
《دوست ا.ت داره بهش زنگ میزنه》
مکالمه :
دوست ا.ت : الو کدوم گوری رفتی
ا.ت : چرا بهش گفتی فردا منو ببینه
دوست ا.ت : خب چی بهش میگفت اصلاًچرا مگه نمیدونه
ا.ت : نه نمیدونه من گفتم نمیام که بیخال من بشه
دوست ا.ت : خب تو الان کجایی
ا.ت : من زیرزمین الان دارم میام
دوست ا.ت : خب ا.ت تو نگفته بودی بابات وقتی عصبانی انقدر جذاب میش.....
ا.ت : واییی خدا تو فکر اینایی ول کن دیگه چه کراش سگی هم زدی رو بابای من
دوست ا.ت : موندم مامانت چطور دلش اومده از یه همچین کسی جدا شه تازه اینکه توهم انقدر ازش میترسی رو نمیتونم درک کنم
ا.ت : بیا سریع خرید کنیم و برگردیم
دوست ا.ت : موافقم فقط نگفتی تو چرا انقدر ازش میترسی
ا.ت : تو خودت یک دیقه باش حرف زدی استرس از سر و روت میریخت بعد میگی من میترسم
دوست ا.ت : خب ببین تو اون موقعیت من ......
ا.ت : بهونه نیار دیگه اشکال نداره ولش
دوست ا.ت : باشه دخترم
ا.ت : دخترم ؟
دوست ا.ت : زن باباتم دیگه اوسکل
ا.ت : میدونستی اینترنت تیمارستان رایگانه تازه مخصوص آدمای مثل توعه بیا برو اونجا کیف عالمو ببر
دوست ا.ت : اععع واقعاً پس بیا باهم بریم
ا.ت : من هرجا با تو اومدم روز خوش ندیدم
دوست ا.ت : میگم تو الان تنهایی
ا.ت : تنها اره تنهایی دارم میام بالا منتظرم بمون
دوست ا.ت : باشه خدافظ
ا.ت : خدافظ .....
ادامه دارد
- ۵.۹k
- ۲۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط