part

part 199
بغضش ترکیدو اشکاش ریخت
جنیور: اگه تو بخوای هیچ وقت نمیزارم چشات منو ببینه همیشه از دور خندهاتو میبینم مثل چند ماهی که گذشت. میدونی چقدر سخته بخواطر یه سوتفاهم دیدنت برام ممنوع بشه ولی من به اینم راضیم فقط چشماتو باز کنو خوشحال زندگی کن جوری که هیچ وقت من تو زندگیت نبود شایدم منم مثل تو خودم خلاص کنم چون فک کنم این بهترین راه برای راحتیته. سوزومه میشه بیدار بشیو بهم بگی ازم متنفری تا ازت برای همیشه دل بکنمو از این دودلی و دوراهی خلاص شم. میشه بیدار شی
جنیور اشکاشو با گوشه استینش پاک کردواز جاش بلند شد که بره
سوزومه: جـ.. جنیور تویی (بی حال و اروم)
جنیور با شُک برگشت
سوزومه: بازم دارم توهم میزنم...(بیحالو با بغض)
هردوشون اشکشون ریخت
سوزومه: جنیور خیلی دلم برات تنگ شده بود (بیحال باگریه)
جنیور چشمشو بستو روشو برگردوند داشت میرفت که با حرف سوزومه تو جاش مخکوب شد
سوزومه: میشه نری نمیخوام دوباره تنها شم (بیحال)
جنیور: ببخشید (زیر لب)
جنیور از اتاق اومد بیرون پرستارا با عجله وارد اتاق سوزومه شدن این به این معنی بود که حالش دوباره بد شده رفت بیرون بیمارستان و اروم گریه میکرد بغض خیلی بزرگی گلوشو چنگ میزد قلبش داشت سنگینی میکرد تا یک ساعت به جای مبهمی خیره شده بود حالش بهتر شده بود رفت داخل بیمارستان دکتر از اتاق سوزومه اومد بیرون
جنیور: حالش چطوره
دکتر: با این که فقط برای یه دیقه بهوش اومدن ولی به احتمال زیاد تا دو سه روز دیگه بهوش میان
جنیور: ممنون خیلی زحمت کشیدید
دکتر: وظیفه بود
دکتر رفت جنیور زنگ زد به ری
ری: الو جنیور اتفاقی افتاده
جنیور: سوزمه بهوش اومد
ری: چیی وایسا درست شنیدم بهوش اومده
جنیور: اوم
ری: واای خیلی خوشحال شدم... الان حالش چطوره
جنیور: بیهوش ولی دکتر گفت تا سه روز دیگه بهوش میاد
ری: اوکی من به بقیه خبر میقجدم تو هم برو یکم استراحت کن
جنیور: اوم قط میکنم
ری: خدافظ (قط کرد)
به گفته دکتر بعد سه روز سوزومه به هوش اومد