عشق اجباری

عشق اجباری
part 2
وارد خونه شدم که دیدم همه جا بهم ریختس میخواستم برم داخل که بادیگارد ها نمیزاشتن با کلی زور و فحش رفتم تو با دو تا مرد. قد بلند و خوش تیپ مواجه شدم لب زدم گفتم
بابا اینا اینجا چیکار میکنن
یکی از اون ها که انگار رئیس بود لبخند زد و سمتم اومد چند دقیقه تو صورتم داشت نگاه میکرد
ویو جین
وقتی صداش. رو شنیدم برگشتم وقتی دیدمش هوش از سرم پرید. واقعا خیلی خوشگل بود حیف این که پدرش همچین آدمیه بهش گفتم
تو ازاین به بعد با. من زندگی می‌کنی
( علامت ا/ت +
علامت جین _)
+چی داری میگی رئیسم نیستی که بهم دستور بدی من هرجا بخوام میرم
- از این به بعد رئیستم
+ برو بابا چی میگه این بابا
√. من ، من
_ چرا نمیزاری خودم بگم
جین همه قضیه رو تعریف کرد
ویو ا/ت
وقتی دیدم این حرفا رو زد نا خواسته اشکی از چشمم سرازیر شد
+ یعنی اونقدر بی ارزش بودم بابا که منو دست این دیوونه دادی با داد
جکسون الان دیوونه با تو بود ؟!
_ شواهد اینو نشان. میده
جکسون 😂
__ یا نخند
جکسون باشه بابا
_ مهم نیست چی فکر می‌کنی درباره من ولی تو از این به بعد باید با من باشی
+ ولی :(
_ بیارینش.
بادیگارد ها سمتم اومدن و منو گرفتم
+ ولم کنید ، ولم کنیدددد
بابا کمک بابا کمکم کن ولم کنیدددد
_ ولش کنید برید لباساش رو بیارید
+ چی داری میگی.
_ همین. که گفتم.
و منو براید استایل بغل کرد و بردم تو ماشین گذاشت تو راه آنقدر گریه کردم خوابم برد
ویو جین
رسیدیم خواستم. صداش کنم که دیدم رو پام خوابش برده.واییی این از من هم
هندسام تره
بغلش کردم و بردمش تو. اتاق خودم و رو تخت گذاشتمش
ویو ا/ت
صبح بیدار شدم با چیزی که دیدم یه جیغی کشیدم که ....
نظر یادت نره !

#BTS
#ARMY