پارت ۶۶ ☆
پارت ۶۶ ☆
کفاشای سینا دم در نبود .........
در اتاق رها بسته بود بیخیال شدم و یه پیتزا سفارش دادم خوردمو و بعدش خوابیدم ...........
ساعت شیش بود که از خواب بیدار شدم
ای وای با پرهام قرار دارم باید برم
رها خمیازه ای کشید و از آشپز خونه اومد بیرون
رها :تو باز تک خوری کردی !
-ببخشید خواب بودی
و با عجله رفتم سمت کمد لباسا .............
رها اومد کنارم وایساد
رها :جایی قرار داری ؟
-اره با پرهام قرار دارم
رها :به سلامتی ....
همین یه کلمه ضعف رها رو نشون میداد اگه مث قبلا بود الان باهام بحث میکرد که چرا با پرهام قرار دارم ......یه ست قرمز مشکی زدم و از خونه زدم بیرون به سمت کافه .......
برگرفته از رمان گره #ماکانی
کفاشای سینا دم در نبود .........
در اتاق رها بسته بود بیخیال شدم و یه پیتزا سفارش دادم خوردمو و بعدش خوابیدم ...........
ساعت شیش بود که از خواب بیدار شدم
ای وای با پرهام قرار دارم باید برم
رها خمیازه ای کشید و از آشپز خونه اومد بیرون
رها :تو باز تک خوری کردی !
-ببخشید خواب بودی
و با عجله رفتم سمت کمد لباسا .............
رها اومد کنارم وایساد
رها :جایی قرار داری ؟
-اره با پرهام قرار دارم
رها :به سلامتی ....
همین یه کلمه ضعف رها رو نشون میداد اگه مث قبلا بود الان باهام بحث میکرد که چرا با پرهام قرار دارم ......یه ست قرمز مشکی زدم و از خونه زدم بیرون به سمت کافه .......
برگرفته از رمان گره #ماکانی
۹.۸k
۲۱ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.