ارباب مغرورمن ✨💜
اربابمغرورمن ✨💜
part 2
____
دیانا 🤍
داشتم از پله ها میرفتم پایین که یهو خوردم به یکی
دختره : آخ هواست کجاست دختر
دیانا: وای ببخشید
دختره: عع تو باید دیانا باشی درسته ؟ من نیکام
دیانا: اها
نیکا : بیا بریم کارت رو بهت بگم ببین تو الان باید ظرف هارو بشوری و خونه رو تمیز کنی فهمیدی تنها نیستی چند نفر دیگه هم بالا رو دارن تمیز میکنن
دیانا:آها باشه
ارسلان 💜
این دختر آرش رحیمی هس همونی که تو قمار بهم باخت دخترش اومده اینجا کار میکنه
دختره رو وقتی دیدم خیلی خوشگل بود ولی خب به من چه
ارسلان: نیکاااااااااا
نیکا : بله ارباب
ارسلان: این دختره دیانا هس میخوام بهش خیلی سخت بگیری
نیکا : آها خب چرا
ارسلان: چون زیاد ازش خوشم نمیاد
نیکا آها باشه چشم
ارسلان: خب برو سر کارت
نیکا : چشم
نیکا رفت منم رفتم شرکت ببینم اوضاع شرکت چجوریه
وقتی رفتم شرکت عسل رو دیدم واییی خدا این اینجا چه غلطی میکنه
عسل : سلامممم عشقممممم
ارسلان: من عشق تو نیستم این صد بار اینقدر هم به من نچسب
عسل: وا ارسلان جونم چرا امروز اینقدر عصبی هسی
ارسلان: خانم ایزدیان برای بار هزارم میگم من ارسلان تو نیستم عشق تو نیستم نزدیک من نشو فهمیدیییی ( با داد)
عسل: وای ارسلان چی میگی حالا شدم خانم ایزدیان واقعا ارسلان چرا نمیفهمی دوست دارم
ارسلان: من دوست ندارم گمشو اون طرف میخوام برم
...
part 2
____
دیانا 🤍
داشتم از پله ها میرفتم پایین که یهو خوردم به یکی
دختره : آخ هواست کجاست دختر
دیانا: وای ببخشید
دختره: عع تو باید دیانا باشی درسته ؟ من نیکام
دیانا: اها
نیکا : بیا بریم کارت رو بهت بگم ببین تو الان باید ظرف هارو بشوری و خونه رو تمیز کنی فهمیدی تنها نیستی چند نفر دیگه هم بالا رو دارن تمیز میکنن
دیانا:آها باشه
ارسلان 💜
این دختر آرش رحیمی هس همونی که تو قمار بهم باخت دخترش اومده اینجا کار میکنه
دختره رو وقتی دیدم خیلی خوشگل بود ولی خب به من چه
ارسلان: نیکاااااااااا
نیکا : بله ارباب
ارسلان: این دختره دیانا هس میخوام بهش خیلی سخت بگیری
نیکا : آها خب چرا
ارسلان: چون زیاد ازش خوشم نمیاد
نیکا آها باشه چشم
ارسلان: خب برو سر کارت
نیکا : چشم
نیکا رفت منم رفتم شرکت ببینم اوضاع شرکت چجوریه
وقتی رفتم شرکت عسل رو دیدم واییی خدا این اینجا چه غلطی میکنه
عسل : سلامممم عشقممممم
ارسلان: من عشق تو نیستم این صد بار اینقدر هم به من نچسب
عسل: وا ارسلان جونم چرا امروز اینقدر عصبی هسی
ارسلان: خانم ایزدیان برای بار هزارم میگم من ارسلان تو نیستم عشق تو نیستم نزدیک من نشو فهمیدیییی ( با داد)
عسل: وای ارسلان چی میگی حالا شدم خانم ایزدیان واقعا ارسلان چرا نمیفهمی دوست دارم
ارسلان: من دوست ندارم گمشو اون طرف میخوام برم
...
۱۰.۷k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.