My slave P
My slave (P2)
من داشتم شوکه به منیجر که با سرعت رفت خیره میشدم آخه...پی دی نیم نباید ازم امضا میگرفت یا مدرکی ازم بگیره یا فرمی کامل کنم؟ یعنی الان دارم اودیشن بی معنی میدم؟؟!! هان؟!
نیم ساعت بعد :
نیم ساعت گذشت هم تونستم دنس و هم لیریک وکال رو به خوبی انجام و تمرین کنم، چون تو رپ و راک بد بودم لیریک وکال و پاپ رو انتخاب کردم وقتی بقیه ی منیجر و چند مربی مخصوص و پی دی نیم وارد شدن با نفس عمیق شروع کردم.
۱ ساعت بعد :
۱ ساعت از اجرام برای روز اول گذشت و حالا منتظر حرف پی دی نیم موندم.
شی هیوک : گفتی اسمت چوی ا.ت هست درسته ؟
ا.ت : *سر تکون داد*
شی هیوک : خب میبینم که واقعا ویژوال عالی داری و همینطور اجرات بهتر بود اگر بخوای اینجا کارآموز بشی میدونم که کمتر از ۲ ماه دبیو میکنی ولی مشکلی هست...اینکه که تو با توجه به شرایطی که داری و حتی بدون داشتن والدین... متاسفانه نمیتونیم تورو به عنوان کارآموز هایپ قبول کنیم.
با حرفی که زد میدونستم که قبول نمیشم با شرایطی که دارم برای همین هیچ تعجبی نکردم، لبخندی زدم با اینکه ناراحت بودم، به اونا تعظیمی کردم و از اتاق تمرین خارج شدم که به یکی برخوردم.
یهو هول شدم آخه آبمیوه اش که دستش بود رو روی هودی اش ریختم با دستمالی که دستم بود شروع کردم به پاک کردم هودی اش .
ا.ت : وای خدای من، من واقعا متاسفم هیچ منظوری نداشتم الان براتون تمیز میکنم (ترس، شوکه)
وقتی همینطور داشتم لباسش تمیز میکردم دیدم بین ما دوتا سکوت ایجاد شد کمی شوکه کرده بودم که حس کردم دستش رو دست من که داشتم باهاش هودی اش رو تمیز میکردم قرار داد...با چشمای باز کمی شوکه ور سرم بالا آوردم تا به صورتش خیره بشم ...ولی...اون..شخص....
ا.ت : هیون هونگ..؟(شوکه)
همه چی یهو برای ما زمان وایساد...دقیقا شخصی که رو به روی من بود دوست پسر سابقه من بود هیون هونگ! و کلاه هودی اش رو سرش بود و عینک آفتابی بالا سرش قرار بود به همراه ماسک مشکی که به دست داشت...پس یعنی..هیون هونگ کارآموز...هایپ هست ؟!
هیون هونگ: ا.ت؟ تو..؟ اینجا چیکار میکنی؟(فشار دستش رو دستم بیشتر کرد)
سریع دستم از دستش خلاص کردم.
ا.ت : به توچه اصلا تو دقیقا اینجا چیکار میکنی چا تیپی زدی که انگار آدم معروفی هستی.
هیون هونگ با پوزخندی که زد گفت.
هیون هونگ: انگار یادت رفته که من بلاگر هم هستم...به هر حال ولش کن من کارآموز اینجام برای همین اینجام...حالا تو بگو چرا اینجایی؟
من داشتم شوکه به منیجر که با سرعت رفت خیره میشدم آخه...پی دی نیم نباید ازم امضا میگرفت یا مدرکی ازم بگیره یا فرمی کامل کنم؟ یعنی الان دارم اودیشن بی معنی میدم؟؟!! هان؟!
نیم ساعت بعد :
نیم ساعت گذشت هم تونستم دنس و هم لیریک وکال رو به خوبی انجام و تمرین کنم، چون تو رپ و راک بد بودم لیریک وکال و پاپ رو انتخاب کردم وقتی بقیه ی منیجر و چند مربی مخصوص و پی دی نیم وارد شدن با نفس عمیق شروع کردم.
۱ ساعت بعد :
۱ ساعت از اجرام برای روز اول گذشت و حالا منتظر حرف پی دی نیم موندم.
شی هیوک : گفتی اسمت چوی ا.ت هست درسته ؟
ا.ت : *سر تکون داد*
شی هیوک : خب میبینم که واقعا ویژوال عالی داری و همینطور اجرات بهتر بود اگر بخوای اینجا کارآموز بشی میدونم که کمتر از ۲ ماه دبیو میکنی ولی مشکلی هست...اینکه که تو با توجه به شرایطی که داری و حتی بدون داشتن والدین... متاسفانه نمیتونیم تورو به عنوان کارآموز هایپ قبول کنیم.
با حرفی که زد میدونستم که قبول نمیشم با شرایطی که دارم برای همین هیچ تعجبی نکردم، لبخندی زدم با اینکه ناراحت بودم، به اونا تعظیمی کردم و از اتاق تمرین خارج شدم که به یکی برخوردم.
یهو هول شدم آخه آبمیوه اش که دستش بود رو روی هودی اش ریختم با دستمالی که دستم بود شروع کردم به پاک کردم هودی اش .
ا.ت : وای خدای من، من واقعا متاسفم هیچ منظوری نداشتم الان براتون تمیز میکنم (ترس، شوکه)
وقتی همینطور داشتم لباسش تمیز میکردم دیدم بین ما دوتا سکوت ایجاد شد کمی شوکه کرده بودم که حس کردم دستش رو دست من که داشتم باهاش هودی اش رو تمیز میکردم قرار داد...با چشمای باز کمی شوکه ور سرم بالا آوردم تا به صورتش خیره بشم ...ولی...اون..شخص....
ا.ت : هیون هونگ..؟(شوکه)
همه چی یهو برای ما زمان وایساد...دقیقا شخصی که رو به روی من بود دوست پسر سابقه من بود هیون هونگ! و کلاه هودی اش رو سرش بود و عینک آفتابی بالا سرش قرار بود به همراه ماسک مشکی که به دست داشت...پس یعنی..هیون هونگ کارآموز...هایپ هست ؟!
هیون هونگ: ا.ت؟ تو..؟ اینجا چیکار میکنی؟(فشار دستش رو دستم بیشتر کرد)
سریع دستم از دستش خلاص کردم.
ا.ت : به توچه اصلا تو دقیقا اینجا چیکار میکنی چا تیپی زدی که انگار آدم معروفی هستی.
هیون هونگ با پوزخندی که زد گفت.
هیون هونگ: انگار یادت رفته که من بلاگر هم هستم...به هر حال ولش کن من کارآموز اینجام برای همین اینجام...حالا تو بگو چرا اینجایی؟
- ۱۴.۹k
- ۲۵ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط