قهوه ی تلخ پارت ۷..

قهوه ی تلخ پارت ۷..
... که یهو در باز شد تهیونگ با عصبانیت
کامل وارد شدند
در کمدا رو باز کرد کلی اسلحه برداشت و ... که جیمینم خشک شده بود و ا.ت که اسلحه هارو دیده بود ریده بود تو خودش
ج.چیکار می‌کنی ته
ت.......
ا. تهیونگگگگگیگگیگگیگیگسمکسخیهثمحسمسمس
ا. این اسلحه ها چیههههههه
ت. ببینید من باید برم وقتی اومدم براتون توضیح میدم شاید تا چند ماه چند هفته نباشم
ت. جیمین حواست به خواهرم باشه
ت.ا.ت تو هم اروم باشو اذیت نکن
ج.ا. چی میگییییییی توووووووووو
ا.من می‌خوام برم خونههههه منو اینجا تنها نزارررر ته ته
ت.خب دیگه نمیتونم منتظر باشم خدافظ
ویو ا.ت
..محکم بغلمون کردو گفت که زیر دستاش بیان و رفت.
ا. ها..... چی......
ج...............
ا. چی شدددددد
ا.یعنی الان اون منو اینجا تنها گذاشتتتتت؟؟؟؟؟؟
ج...........
ا.من می‌خوام برم خونه
..سریع میدوعه و از در اتاق میره بیرون جیمینم میدوعه دنبالش
ویو ا.ت
.به دم در نزدیک بودم که یهو دستم کشیده شد
ویو جیمین
داشت می‌رفت بیرون منم دستشو کشیدم اومد تو بغلم
.صورتامون انقدر بهم نزدیک شده بود که اگه حرف میزدم لبم به لبش میخورد
.که یهوووووووووووووو
می‌دونم بد شد به بزرگی خودتون ببخشید چون نمی‌دونستم چگونه تهیونگ رو بفرسم بره که اینا راحت باشن ببخشید دیگه لای...🦦