پارت 9

پارت 9
) لباس ا. ت)
رسیدم خونه بعد حموم رفتم اومدم میخوام زمین که خریدم تو کره تبدیل به
پاساژ کنم
پرش زمانی به هفته بعد
این هفته کلی کار داشتم وقت نکردم جیمینا ببینم
فکر کنم باهم قهر کرده رفتم موچی و گل گلدون گرفتم
رفتم دم در خونش
در باز کرد
جیمین : ا. ت از کجا خونه منو پیدا کردی
ا. ت: دیگه به من میگن ا. ت 😎
اومدم داخل حیاط
ا. ت: بیا گلدونو بگیر
جیمین: باشه، مرسی خانم غریبه، که خیلی سرد رفتار میکنی
ا. ت:؛ من سرد نیستم
جیمین: نه بوسم میکنی نه بغل.....
لبشو بوسیدم
ا. ت: من سرد نیستم نیاز به زمان دارم، این هفته کلی کار داشتم
جیمین: باشه عزیزم بیا بریم داخل
نشستیم جیمین فیلم زد وسط جای حساس تلفنم زنگ خورد
مربی مسابقه رانندگیه
جواب دادم
ا. ت: الو. سلام، چطورید؟
عه جدی
خوبه
باشه
خداحافظ
جیمین : چی گفت؟ کی بود
ا. ت: مربیم بود گفت دو هفته دیگه تورنتو مسابقه داریم بعدش اگه بردم باید از تورنتو به لس انجلس برم کلا 4روز میشه با اگه تفریحی هم دوروز باشم 6
جیمین: عالیه، ولی من نمی تونم بیام
ا. ت: اشکال نداره زود برگردم
جیمین: میشه نری
ا. ت: من برای اینکه برسم به اینجا کلی تلاش کردم و حتی یه دقیقه به نرفتن فکر نمی کنم
جیمین: باشه
پرش زمانی به دوهفته بعد
با جیمین خدا حافظی کردم سوار هواپیما شدم
*＊✿❀　❀