دیانا : رفتم باشگاه پیش محمد رضا بهش گفتم

دیانا : رفتم باشگاه پیش محمد رضا بهش گفتم
محمد رضا : چون عاشق دیانا بودم قبولش کردم
دیانا : ممنونم میشه ی عکس بگیرم بزارم تو پیجم
محد رضا : حتما
دیانا : ممنونم ازت
محمد رضا : انقدر تشکر نکن
دیانا : بیا عکس بگیریم
محمد رضا : امشب بگو بیاد رستوران صبح هم بعد باشگاه میریم مسافرت
دیانا : فکر خوبیه ولی اذیت ک نمیشی
محمد رضا : خودم دارم بهت میگم
دیانا : شمارشو میدم خودت بهش زنگ بزن
نیکا : دیانا گوشیت داره زنگ میخوره
دیانا : ی لحضه ببخشید
کیه
نیکا : ارسلان
دیانا : محمد رضا خودشه
مکالمه محمد رضا و ارسلان (×ارسلان + محمد رضا )
× سلام من ب خانم رحیمی زنگ زدم شما
+ من دوست پسرشم حتما شما شوهرشی اتفاقا دیانا گفت زنگت بزنم بگم ۲ هفته با ما باشی امروز و فردا میریم تفریح بقیشم میریم مسافرت
× باشه فعلا

ارسلان : گوشی روم قطع کرد
زنگ زدم ب هستی بهش گفتم
هستی : باشه
ارسلان : امشب میام دنبالت برای شام خوردن با دیانا اینا
هستی : باشه

پارت بعدی فردا صبح