نفرت در برابر عشقی که بهت دارم

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}
پارت 99

.......قربان سهام شرکت جئون به حالت سابق برگشته
سه جون درحالی که فنجان قهوه اش رو از روي میز برداشت و کمی ازش رو نوشید و دوباره روی میز گذاشت روبه شومینه کرد
سه جون : یعنی میگی همه برنامه ريزي های که کردیم‌ شکست خورد
.......قربان خیلی متاسفم ولی درسته
سه جون میله که توی اتیش شومینه گذاشت بود رو برداشت و به سمته
زیر دستش رفت
سه جون : دستو بیار جلو
اون مرد با ترسی که توی چشماش موج میزر گفت
.......قربان خیلی متاسفم دیگه تکرار نمیشه
سه جون با خونسردی تمام‌ دست اون مرد و جلو کشید و میله روی دستش گذاشت
سه جون : توی کارای من نشد نداریم اینم برات درس عبرت بشه
باید بازم خودم دست به کار بشم اگه نتونم با کارت تحت فشارت برازم از یه راه دیگه عذابت میدم حالا هرچی بخواد باشه
جئون جونگکوک از به دنیا اومدت پشيمونت میکنم به هر قیمتی که شده

{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{

مشغول چک کردن ایمیل هایش بود که گوشیش زنگ خورد با برداشتن گوشی اسم یونگجه روی صفحه گوشی نمایان شد و زود گوشی رو جواب داد
جونگکوک : میشنوم امیدوارم خبری که میخوام بشنوم رو بگی
یونگجه : باید به تو یکی سلام یاد بدم
جونگکوک : یونگجه قفد بگو چیزی پیدا کردی
یونگجه : هک کردن سیستم های اون شرکت خیلی سخته برای همین یکم بیشتر وقت میخوام
جونگکوک : هان سه جون چی فهميدی اون کیه در مورد خانوادش چی چیزی فهميدی
یونگجه : هتس ام درست بود اون برادر کوچیک هان چانگ یون هستش
و اینکه فقد تونستم ازش یه عکس اگه ببینی حتما خیلی شوکه میشی
جونگکوک : اون کیه ؟
یونگجه : یکی که تو خیلی خوب می‌شناسیش عکس میفرستم خودت ببین
یونگجه گوشی رو قطع کرد و بلافاصله صدای پیامک گوشی اش به صدا در اومد جونگکوک پیام رو باز کرد و با دیدن فردی که توی اون عکس بود
تعجب کرد
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{

ا،ت به سمته کمدش رفت و دنبال لباس مناسبی می‌شد
به خاطر حساسیت های جونگکوک استايل رو عوض کرده بود
بعد از پوشیدن لباس اش از عمارت خارج شد و سوار ماشین اش شد
و به سمته مکان مورد نظر که یه کافه بود رفت
وارد کافه شد و با دیدن فردی که منتظر بود به سمتش رفت.....ادامه دارد

اسلاید ۲ استایل ا،ت