بدبوی

#بد_بوی
#پارت_۱۵

#لنا

وقتی آبجیم میره از اتاق دفتر خارج میشم که پسره از پشت صدام میزنه

_لنا
خانم لنا
خانم

_چیه چه کوفتی میخوای

_از تو بعیده اینقدر بی‌تربیت باشی

_تربیت رو میخوام از تو یاد بگیرم بیا بهم یاد بده

_با کمال میل

_اون نیشتو ببند

_من کریستینم

_خوب چیکار کنم؟

_به نظرم بیا اتفاقی که تو چند ساعت اخیر افتاد رو فراموش کنیم و از نو شروع کنیم

_نمیخوام

_یه فرصت بهم نمیدی

_هوففف

_خوب لنا خانم رشته درسیت ریاضی فیزیکه درسته؟

_اره
مال تو چیه

_من تجربیم

_عالی

_بیا شمارمو بهت بدم

_نه نه خیلی ممنون انقدر مشغول درسم و سرم تو درسه وقت ندارم دوست پسر داشته باشم

_کی خواست دوست پسرت باشی ؟

_پس چی میخوای؟

_یه دوست شاید بعدا بیشتر

_خیل خوب شمارتو بده

میخنده و میگه:

_بزن
۰۹...

#کریستین

وقتی لنا میره
نفس حبس شده ام رو رها میکنم
پیش این دختر حس عجیبی دارم اصلا حواسم نبود نفسم رو حبس کرده بودم
دهنم سرویس
عجب دختر جذابیه
معلومه درس خون هم هست
اوه چه تیکه ای هست
مال خودمه
مال خودم میکنمش
نمیزارم واسه کسه دیگه ای بشه
اول به عنوان دوست میرم جلو بعد دوست پسر
تیکه حیفیه نباید از دستش بدم

#الینا

وقتی میرسم تو مغازه میبینم جیمسون منتظرمه
ای تو روحت

_اینجا چه غلطی میکنی

_الین...

_خفه شو

اصلا نمیزارم حرفش رو بزنه

_گمشو

_گوش بده

_ میگم گمشوووو عوضیییییی

_الینا

دستشو میگیرم و از مغازه پرتش میکنم بیرون و تا میخوام در رو ببندم تو روش میگه:

_بزار توضیح بدم

_دیر کردی
دیگه خیلی دیره

بعد در رو محکم تو روش میبندم

شرط پارت بعد لایک ها بالای ۵ تا
کامنت ها بالای ۱۰ تا