P:𝟖

P:𝟖
《وقتی بهت اهمیت نمی داد🐢🌵🥑》
ببخشید دیر شد ولی باید برای چهارشنبه میزاشتم اما یکشنبه گذاشتم یعنی الان ...
.................
میا : یونگی از خواب باشو چقدر میخوابی ؟!
یونگی : خوابم میاد خوووو....اما با یه شرط پا میشم از خواب ...
میا: چی!؟😳
یونگی: نارنگی میخوام( بد زدم تو ذوق حالا حالا تو این پارت ها خبرا نیست شایدم باشه😎😂)
میا: اوکی ( رفت و نارنگی اورد) بیا بخور ... مربا نارنگی درست کردم بیا بخوریم ....
یونگی: هوراااا ... اوکی بزار برم یه دوش بگیرم بیام
( یونگی رفت یه دوش گرفت و اومد بیرون)
میا: یونگی من امرو با بچها میرم بیرون استخر ...
یونگی : بچها کین؟( کمی بلند🤏🏻)
میا: فیلیکس و یونا ...
یونگی: یونا؟
میا: اره ....
میا: اعضا هم هستن ( همون بی تی اس )
یونگی : پس من حتما میام برو لباس بپوش...
( رسیدن استخر)
میا: سلام بچهااااا
اعضا: سلامممم
یونا: سلام ( دست دراز کرد)
میا: ....
یونگی ....
.
.
.
.
یعنی چی میشه؟!
اگه میخوای پارت بعد رو ببینی باید یه چالشی رو انجام بدی اوکی؟!
خب لطفا بیا تو دایرکتم و بهم چیزی رو بگو که تاحالا نه به والدینتون گفتین نه دوستتون...
من میشن مرحم دلتون اوکی ؟
منتظرماااا. ...😙😉😃
بای انجلز های مهربون من ...😘😘😘💕💕❣️❣️❣️