پارت
𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷
پارت : ۱۱
ویو جونگکوک
موقعی که میخواستم ا.ت رو ببوسم خیلی بوی خوبی میداد وقتی بدنشو به خودم چسبوندم بو قوی تر شد نگاهی بهش انداختم ا.ت خیلی گرون به نظر میاد مثل یه جواهره با اندام شیشه ای پوست سفید چشمای درشت و لباش...لبای قرمز که منو واسه بوسیدن حریص تر میکنه صورتمو نزدیکش کردم و میخواستم ببوسمش که با صدای لانا به خودش اومدو هلم داد ولی من که بلاخره یه روز میبوسمش حالا چه دیر چه زود... نگاهی به لانا انداختم لانا همیشه بوی الکل میداد و وقتی نزدیکش میشدم سردرد میگرفتم خب عادیه بوی الکل بده چون هر شب تو بار سرویس میده... پوستش سفیده ولی همش کبودیه بخاطر کی.س ما.رک صورتشم میکاپ میکنه تا کبودیاش معلوم نشه خب دختری که هر شب ز.یر یکیه به نظرم اصلا گرون نیست و اتفاقا راحت هرکسی به دستش میاره ولی ا.ت انگار دست نیافتنیه جوری که هیچکس نمیتونه داشته باشتش...
ویو ا.ت
صبح که بیدار شدم یه لباس انتخاب کردم تا بپوشم بعد یه دوش گرفتم تو اتاقک ها
ده مین بعد...
با حوله نشستم تو چادر تا با سشوار شارژی موهامو خشک کنم ( بچه ها اینجا خب پریز برق نداره و ا.ت از اون سشوار شارژی ها اورده ) داشتم برا خودم موهامو خشک میکردم که خروس بی محل وارد شد
* : خوبه بلاخره یه حموم رفتی بوی گند میدادی ( صورتشو جمع کرد )
بعدش ددی رو مخش وارد شد ( عزیزان فیکه جدی نگیرید ! ) اصلا ولش بابا موهامو خشک میکنم برگشتم سمت آیینه و دوباره مشغول کارم شدم لانا رفت بیرون ولی کوک همینجوری به من خیره بود اخر برگشتم سمتشو بهش گفتم
+ : اگر تا حالا ادم ندیدی حالا دیگه دیدی پس گمشو بیرون ( عصبی )
- : فک نمیکنم اجازه ی وایسادن تو چادر گروه رو باید از تو بگیرم
+ : پس انقدر نگام نکن ( عصبی.کیوت )
همین که اینو بهش گفتم اروم اومد سمتم تا جایی که بالا سرم وایساد چونمو گرفتو...
خماری بد دردیه میدونم 😁😑
ادامه دارد...
اسلاید دو لباسی که میخواست ا.ت بپوشه
پارت : ۱۱
ویو جونگکوک
موقعی که میخواستم ا.ت رو ببوسم خیلی بوی خوبی میداد وقتی بدنشو به خودم چسبوندم بو قوی تر شد نگاهی بهش انداختم ا.ت خیلی گرون به نظر میاد مثل یه جواهره با اندام شیشه ای پوست سفید چشمای درشت و لباش...لبای قرمز که منو واسه بوسیدن حریص تر میکنه صورتمو نزدیکش کردم و میخواستم ببوسمش که با صدای لانا به خودش اومدو هلم داد ولی من که بلاخره یه روز میبوسمش حالا چه دیر چه زود... نگاهی به لانا انداختم لانا همیشه بوی الکل میداد و وقتی نزدیکش میشدم سردرد میگرفتم خب عادیه بوی الکل بده چون هر شب تو بار سرویس میده... پوستش سفیده ولی همش کبودیه بخاطر کی.س ما.رک صورتشم میکاپ میکنه تا کبودیاش معلوم نشه خب دختری که هر شب ز.یر یکیه به نظرم اصلا گرون نیست و اتفاقا راحت هرکسی به دستش میاره ولی ا.ت انگار دست نیافتنیه جوری که هیچکس نمیتونه داشته باشتش...
ویو ا.ت
صبح که بیدار شدم یه لباس انتخاب کردم تا بپوشم بعد یه دوش گرفتم تو اتاقک ها
ده مین بعد...
با حوله نشستم تو چادر تا با سشوار شارژی موهامو خشک کنم ( بچه ها اینجا خب پریز برق نداره و ا.ت از اون سشوار شارژی ها اورده ) داشتم برا خودم موهامو خشک میکردم که خروس بی محل وارد شد
* : خوبه بلاخره یه حموم رفتی بوی گند میدادی ( صورتشو جمع کرد )
بعدش ددی رو مخش وارد شد ( عزیزان فیکه جدی نگیرید ! ) اصلا ولش بابا موهامو خشک میکنم برگشتم سمت آیینه و دوباره مشغول کارم شدم لانا رفت بیرون ولی کوک همینجوری به من خیره بود اخر برگشتم سمتشو بهش گفتم
+ : اگر تا حالا ادم ندیدی حالا دیگه دیدی پس گمشو بیرون ( عصبی )
- : فک نمیکنم اجازه ی وایسادن تو چادر گروه رو باید از تو بگیرم
+ : پس انقدر نگام نکن ( عصبی.کیوت )
همین که اینو بهش گفتم اروم اومد سمتم تا جایی که بالا سرم وایساد چونمو گرفتو...
خماری بد دردیه میدونم 😁😑
ادامه دارد...
اسلاید دو لباسی که میخواست ا.ت بپوشه
- ۶۷
- ۰۷ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط