دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۵۰
mamad
ارسلان داش میرف که دستشو گرف به صندلی
امیر : خوبی ارسلان
ارسلان : ارع
ممد : ارسلان قرصاتو میخوری
ارسلان : به تو هیچ ربطی ندارع
امیر: چه قرصی
ممد : مگه نمیدونی
ارسلان : نه نمیدونم قرار نیسم بدونه
پس میتونی بری
ممد : ارسلان رف تو اتاق
امیر: ارسلان چه قرصی میخوره
ممد : ارسلان یه مریضی داره که باید قرص بخوره
امیر : چه مریضی
ممد : ریه هاش مشکل دارع
امیر: چند بار نفسش گرفته یا سرش گیج اینا رفته ولی من فک کردم عادیه برا فشار عصبی ایناس
نمیدونستم مریضی داره
ممد : قرص اینا نمیخوره
امیر : هیچی
ممد : اینطوری که وضع ریه هاش بدتر میشه
امیر : خو من نمیدونم قرصاش چیه براش بخرم
ممد : باید بره دکتر شاید وضع ریش بدتر شده باشه قرصای جدید بده
امیر : اگه راضی شه میبرمش حتما
محراب : دستت درد نکنه
arslwn
رفتم تو اتاق وضع ریه هام خوب نبود چون قرصامو دو هفته بود نخورده بودم نفس کشیدن یجورایی برام سخت بود
سرم گیج میرف
گوشیمو برداشتم دیدم نیکا دارع زنگ میزنه جواب دادم
ارسلان : جان نیکا
نیکا : ارسلان سریع بیا خونه(با گریه)
ارسلان : چیشده
نیکا : ممد و محراب هیچکس جواب نمیده
تروخدا بیا به این لوکیشن(با گریه)
ارسلان : باشه باشه اومدم
ادامه دارد...
پارت ۵۰
mamad
ارسلان داش میرف که دستشو گرف به صندلی
امیر : خوبی ارسلان
ارسلان : ارع
ممد : ارسلان قرصاتو میخوری
ارسلان : به تو هیچ ربطی ندارع
امیر: چه قرصی
ممد : مگه نمیدونی
ارسلان : نه نمیدونم قرار نیسم بدونه
پس میتونی بری
ممد : ارسلان رف تو اتاق
امیر: ارسلان چه قرصی میخوره
ممد : ارسلان یه مریضی داره که باید قرص بخوره
امیر : چه مریضی
ممد : ریه هاش مشکل دارع
امیر: چند بار نفسش گرفته یا سرش گیج اینا رفته ولی من فک کردم عادیه برا فشار عصبی ایناس
نمیدونستم مریضی داره
ممد : قرص اینا نمیخوره
امیر : هیچی
ممد : اینطوری که وضع ریه هاش بدتر میشه
امیر : خو من نمیدونم قرصاش چیه براش بخرم
ممد : باید بره دکتر شاید وضع ریش بدتر شده باشه قرصای جدید بده
امیر : اگه راضی شه میبرمش حتما
محراب : دستت درد نکنه
arslwn
رفتم تو اتاق وضع ریه هام خوب نبود چون قرصامو دو هفته بود نخورده بودم نفس کشیدن یجورایی برام سخت بود
سرم گیج میرف
گوشیمو برداشتم دیدم نیکا دارع زنگ میزنه جواب دادم
ارسلان : جان نیکا
نیکا : ارسلان سریع بیا خونه(با گریه)
ارسلان : چیشده
نیکا : ممد و محراب هیچکس جواب نمیده
تروخدا بیا به این لوکیشن(با گریه)
ارسلان : باشه باشه اومدم
ادامه دارد...
۵۳۹
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.