...باران های پیش بینی ناشده را دوست می دارمدویدن بچه هاهجوم ...

من یه تک درختِ پیر شوره زار که پُر از رخوت و بیهودگی‌امتو پ...

در این روزهای آخر اسفند...وقتی که خانه ات کلاه سفیدش رابه اح...

آسمانو هرچه آبیِ دیگراگر چشمان تو نیسترنگ هدررفته استبر بوم ...

می گویند عمر من و تودر محاسبات نجومیدر حد پلک زدن یک ستاره ه...

نهايتاًدل به جایی می‌رسد كه دو راه بيشتر ندارد يا بايد خون ش...

‌تنها بودم اما بودا نبودمو نیلوفری ارغوانیدر سینه‌ی بلورینم ...

دنیا کوچک‌تر از آن استکه گم شده‌ای را در آن یافته باشیهیچ کس...

نهایتاً دل به راهی می‌رسدکه دو راه بیشتر ندارد:یا باید خون ش...

دنیا کوچکتر از آن استکه گم شده ای را در آن یافته باشیهیچ کس ...

.گفتند چرا سنگ ...گفتیم مگر در آن صبح غریب...اولین نقش‌ها و ...

نهایتاً دل به راهی می‌رسد که دو راه بیشتر ندارد: یا باید خون...

آسمانو هر چه آبی دیگراگر چشمان تو نیسترنگ هدر رفته است #عباس...

#معرفی_کتاب_عاشقانهاگر سی سال پیش پرسیده بودیاز هر آستینم بر...

آدم ها به همان خونسردیکه آمده اندچمدانشان را می بندند ؛و ناپ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط