انگار گرد آرامش را به قلب همه‌شان پاشیدند. برایش آن لحظه خری...

دوست داشتن یک چیز است، دوست داشته شدن چیز دیگر. در انتظار بو...

همین قدر عادی. همین قدر سریع، مثل یک چشم‌به‌هم‌زدن. ساک جمع‌...

هر شب که از عراق زنگ می‌زد. از کارهای آن روزش برایش می‌گفت: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط