۱۰۰
مطلب
۲۱۶
دنبال کننده
۲۰
دنبال شونده
#مدح حضرترقیه سلاماللهعلیها
ستاره سه ساله
من از قبیله دردی کشان پر دردم
که در هوای نگاه نگار میگردم
دوباره دست نیاز و دوباره چشم امید
به سوی خانه طفل سه ساله آوردم
به نام نامی خاتون عشق، ماه دمشق
دخیل یار شدم تا رقیهای گردم
نگاه مرحمتش گرم گرم چون خورشید
چه می شود که بیفتد به کلبه سردم؟
در این زمانه که دوران سخت وانفساست
به پای عشق رقیه فنا شدن زیباست
حیات می چکد از گوشه نگاه ترش
نجات، خانه نموده کنار بال و پرش
شکوفه نیست حریف لطیف دستانش
فرشتههای الهی مقیم، پشت درش
سه ساله است و به قدر هزار سال رفیع
ببین چه ها که نکرده به عمر مختصرش؟
تمام شام ز اشک رقیه در هم ریخت
عجب ز قدرت فریادهای پر شررش!
نگاه بی رمقش در میان تاریکی
فتاد تا به جمال مقدّس پدرش
گرفت بوسه ز بابا، قرار از کف داد
کنار رأس بریده، نفس برید افتاد
شکستن از غم او را خطر نمیدانست!
به غیر عشق پدر بیشتر نمیدانست
ستاره بود و به دیدار ماه عادت داشت
سه ساله بود و به آغوش شاه عادت داشت
ز بس که پای برهنه دوید در پی سر
به خارهای مغیلان راه عادت داشت
شبیه عمّه مظلومه سخت مینالید
به روضههای غم قتلگاه عادت داشت
نه از عزا به در آمد، نه رخت خود را شست!
تنش به سرخی و رنگ سیاه عادت داشت