صبح بهمن ماه استبرگےبے هویتمزاده ی پاییز و سرگردان در زمستانخسته ام ازله شدن های عاشقانهجیغ هایے از دردکهخش خش نام گرفتایزمستانقرص های خوابم را ببارتشنه یک نبودنمزردوسردمیخوابموبا رویایچای سبزی داغتا صبح بهارگرم میمانم