بی اجازه...
بی اجازه...
حواسم را پرت کن ته کیفت،
همان جا که شتر با بارش گم میشود!
بی اجازه...
دلم را گره بزن به موهای شرابی ات تا مست شود و پاییز را تلو تلو بخورد!
بی اجازه...
شعرهایم را به نام چشمهایت سند بزن!
بی اجازه...
با قلمم زیر لبهایت خط بکش تا،
حرف بزنی غزل شود و شعر بنویسم عسل!
بی اجازه...
نیمه شب چشم هایت را باز کن تا خورشید برسد!
بی اجازه...
برو وسط یکی از شعر هایم بنشین و بگو...
تا بوسه نگیرم این شعر تمام نمی شود!
بی اجازه...
دلم را ببر و پس نیاور!
بی اجازه...
امشب فال حافظ بگیر و قول بده تعبیرش آغوش من باشد!
بی اجازه مرا ببوس...
بی اجازه...
به خوابم بیا!
بی اجازه...
اصلا بی اجازه عاشقم کن؛
هلاکم کن!
ببین دلبر جان...
مگر شما اجازه میخواهی؟
اجازه ی ما هم دست شماست تصدقت!
راستی بی اجازه آخر این شعر چشمهایم را بگیر و بپرس ...
دوستم داری؟
من هم میگویم ...
بی اجازه با کمال میل،
برای یک عمر...
بله!
حواسم را پرت کن ته کیفت،
همان جا که شتر با بارش گم میشود!
بی اجازه...
دلم را گره بزن به موهای شرابی ات تا مست شود و پاییز را تلو تلو بخورد!
بی اجازه...
شعرهایم را به نام چشمهایت سند بزن!
بی اجازه...
با قلمم زیر لبهایت خط بکش تا،
حرف بزنی غزل شود و شعر بنویسم عسل!
بی اجازه...
نیمه شب چشم هایت را باز کن تا خورشید برسد!
بی اجازه...
برو وسط یکی از شعر هایم بنشین و بگو...
تا بوسه نگیرم این شعر تمام نمی شود!
بی اجازه...
دلم را ببر و پس نیاور!
بی اجازه...
امشب فال حافظ بگیر و قول بده تعبیرش آغوش من باشد!
بی اجازه مرا ببوس...
بی اجازه...
به خوابم بیا!
بی اجازه...
اصلا بی اجازه عاشقم کن؛
هلاکم کن!
ببین دلبر جان...
مگر شما اجازه میخواهی؟
اجازه ی ما هم دست شماست تصدقت!
راستی بی اجازه آخر این شعر چشمهایم را بگیر و بپرس ...
دوستم داری؟
من هم میگویم ...
بی اجازه با کمال میل،
برای یک عمر...
بله!
۱۲.۰k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.