خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد

خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد

دیده بر روی چو گل بنهد و نبود خبرش
گر چه بر دیده ز نوک مژه خاری برسد

گر چه در دیده کشد هیچ غبارش نبود
هر کجا از قدم دوست غباری برسد

لذت وصل نداند مگر آن سوخته‌ای
که پس از دوری بسیار به یاری برسد

قیمت گل نشناسد، مگر آن مرغ اسیر
که خزان دیده بود پس به بهاری برسد

‌ای خوش آن پاسخ تلخی که دهد از صبرم
که خماری شکن ار بعد خماری برسد

خسروا، یار تو، گر می‌نرسد، یاری کن
بهر تسکین دل خویش که آری برسد

#امیر_خسرو_دهلوی
دیدگاه ها (۱)

﴿لَبت صَریح ترین آیه ی شکوفایی استو چَشم هایت شعر سیاه گویای...

سوار بر تاب آرزوها سفر می‌کنی به جهان کودکیها

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط