دلتنگی بی هوا می آید

دلتنگی بی هوا می آید.
مثلا، در شلوغی و ازدحام و هیاهوی مردم بوی عطرش به مشامت بخورد
و تا اعماق قلبت رسوخ کند.
و بی قرارت....
و هی سر بچرخانی و در دلت بگویی نکند اینجاست...؟
باید ببینمش...
یا وقتی مشغول قدم زدن در خیابانی و داری تک تک خاطراتت را مرور میکنی،
ناگهان صدای مردانه اش...
آنِ بَم دوست داشتنیِ دلنشینش به گوشت میخورد.
و دوس داری با تمامِ وجود صدایش کنی تا مگر از همان «جانِ دلم» هایی که مواقعی خودت را برایش لوس میکردی نثارت کند...
دلتنگی خبر نمیکند جـانم...
دلتنگی همیشه و همه جـا هست...
کاش همان موقعی که می رفتی‌،
این دلتنگی هایِ لعنتی را راهم
با خودت می بردی...
دیدگاه ها (۱)

حال من خوب نیستنه آنکه بگویم مریض شده ام نه!فقط تورا کم دارم...

آبان شدم در اوجِ بی مهریابری شدم اما نمی‌بارمبعد از تو این پ...

من که نهدلمهنوز دوستت داردتنگ میشودمی گیردبرای نبودنِ هر چه ...

‏خداوند بعد از خلقت من ...حدوداً سیصد بار دکمهٔ کنسل رو پشت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط