مرا اجبار کردی تا بمانم

مـرا اجبار کـردی تــا بمــانم

گمان کردی که زوری میتوانم

ولـی از زور تـو تنها شکـسـتم

ببین مثل ربات اینجا نشستم

نپرس ازمن چراغمگین وسردی

خـودت بر ماندنم اصـرار کردی


‌‌
دیدگاه ها (۱)

میگفتی خنده تلخمتورادیوانه ای من کردهنوزم تلخ میخندم مث دیوا...

یادت باشه مشکلات هم تاریخ انقضا دارندپس هر وقت عرصه بهت تنگ ...

دلتنگ که شدی ، بیااین جا تا دلت بخواهد دلم برای تو تنگ است

خنده هایت رابگذار در آغوش صبحوقتی تمامِ هوااز عطر نفس #تُ پر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط