تقدیم به پیامبرم

تقدیم به پیامبرم...

به پاس احترام به#محمد_رسول_الله

قبله بود
و محرابی به وسعت دشت ،

وشب از چهار پنجره می گذشت،

هزار جرعه پولک و نور
نوشیده بودم ، هزار جرعه درد،

وهنوز ، یک ستاره هم در مشت شب
ندیده بودم....

امیدی به برگشتنم نبود،
وخدا هم سکوت کرده بود،
فراموش شده بودم....

راه بود و سراسیمه گی
که لبخند تشنه ام با تو افطار کرد،

ومن؛ چه ناگهان ، چه عجیب ،
مومن شده بودم !...

هزار جرعه پولک ونور،
هزار نذر نومید ؛ کافی نبود ،

و باران چشمان گرمسیری ات ،
مرا بخشیده بود.....



#چیستایثربی
دیدگاه ها (۳)

بر دوش تو شالی ست شبیهِ چمنی هاهمرنگ ِ تو هستند همه یاسمنی ...

آدم دلش میگیرد از اینکه چنین تنهاست اندازه ی ِ جمعیـت ِ روی...

نماز آیات می خوانم هر روز از هراس ندیدنت !وحشتی دارد نبود وح...

اصفهانیه میره دندون پزشکی به دکتره میگه: دندونی عقلمو بکش آ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط