امشب تمام شهر را بیدار می خواهم

امشب تمام شهر را بیدار می خواهم
دلتنگم و یک پنجره دیدار می خواهم

دیگر برای اشک هایم جان پناهی نیست
من‌ شانه ای محکم تر از دیوار می خواهم
#مرتضی_شاکری
دیدگاه ها (۱)

ناز کن تا روز و شب غرق تمنایت شومتا قیامت شاعر چشمان زیـبایت...

از همه دنیا اگر او مال من باشد، بس استابروانش قبلهٔ آمال من ...

به خوابم یک نظر بگذر، که سرمستم کند بویت که من مشتاقم ای سرک...

از زندگی، از این همه تکرار خسته‌اماز های و هوی کوچه و بازار ...

سایه ای بود و پناهی بود و نیست شانه ام را تکیه گاهی بود و نی...

تو باران را دیده ای؟نیستباران رفته از این شهرببینگَردِ دلتنگ...

عین کسی که در تمام تناسخ هایشفاحشه ای غمگین بودهو مجسمه ی بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط