امروز رفته بودم برون هرک از جلوم رد مشد سرشو تکون مدا

امروز رفته بودم بيرون هرکي از جلوم رد ميشد سرشو تکون ميداد ميگفت
اي مرفه بي درد
.
.
.
نه آيفونم باهام بود!......
.
مازاراتي ام هم توخونه پارک بود......
.
.
آها ن يه کيلو گوجه دستم بود......
دیدگاه ها (۳)

دردناکترين لحظه زندگي ؛وقتيه که سيب زميني سرخ کرده هاي روي ق...

من که ميخوام تو عروسيم «املت» بدم!...............چيه؟ميدوني ...

اينايي که هر روز يکي ميشه نيمه گمشدشون!اينا رو اذيت نکنين!اي...

همین که می دانم  هستیراه میروی و پای آمدنم میشویدر آغوشم میگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط