برشیازیککتاب

#برشی_از_یک_کتاب

عشق مگر حتما باید پیدا باشد تا به آدمیزاد حق عاشق شدن /عاشق بودن بدهد؟
گاه گم است اما هست / چون نیست...عشق مگر چیست؟
آن چه که پیداست؟ ...نه
عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست...معرفت است..
عشق از آن رو هست که نیست.. پیدا نیست و حس می شود...می شوراند...منقلب می کند...به رقص وشلنگ اندازی وا می دارد...می گریاند...می چزاند...می کوبد و می دواند... دیوانه به صحرا...!
گاه آدم / خود آدم عشق است...بودنش عشق است...رفتن و نگاه کردنش عشق است...دست و قلبش عشق است..در تو عشق می جوشد بی آنکه ردش را بشناسی..بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده / روییده...شاید نخواهی هم...شاید بخواهی و ندانی...نتوانی که بدانی...

کتاب: جای خالی سلوچ
نویسنده: محمود دولت آبادی
#kimiaap
دیدگاه ها (۷)

زمان زیادی گذشت... اما فهمیدم همیشه اونی که میخوای نمیشه..فه...

:|

خیلی سخته که اطرافیانت آدمای بی احساس و حسودی باشن و باعث ب...

از آدمهای پر توقع فاصله بگیراینها مقیاست را به هم می زنندو ح...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط