روزی شال و کلاه میکنم همه ام را یکجا برمیدارم ،
#روزی شال و کلاه میکنم همه ام را یکجا برمیدارم ،
دست #دلم را هم میگیرم ،
#مقصد نمیدانم کجاست هر جا که دلم بگوید !
هرجا که روحم به آن سمت پرواز کند !
اهمیتی ندارد ، فقط دور شوم از این بودن های کذایی !
که رها شوم از بند بودن هایی که هر #لحظه اش بانگ رفتن سر میدهد ...
گُم شوم در تار و پود خستگی هایم ، به ناکجا آبادی برسم ،
و دود کنم تمام خاطرات تلخ لعنتی ام را ...
آخر کار قلم و کاغذی بردارم و تمام فریاد های ذهن سر کشم را سرِ این کاغذ بی نوا خالی کنم ...
اشک هایم را دانه دانه جمع کنم و حفره های خالی قلبم که حاصل ترکش های دلتنگی است را پُر می کنم ،
بلکه التیامی برای قلب زخم خورده ام شود ...!
دست #دلم را هم میگیرم ،
#مقصد نمیدانم کجاست هر جا که دلم بگوید !
هرجا که روحم به آن سمت پرواز کند !
اهمیتی ندارد ، فقط دور شوم از این بودن های کذایی !
که رها شوم از بند بودن هایی که هر #لحظه اش بانگ رفتن سر میدهد ...
گُم شوم در تار و پود خستگی هایم ، به ناکجا آبادی برسم ،
و دود کنم تمام خاطرات تلخ لعنتی ام را ...
آخر کار قلم و کاغذی بردارم و تمام فریاد های ذهن سر کشم را سرِ این کاغذ بی نوا خالی کنم ...
اشک هایم را دانه دانه جمع کنم و حفره های خالی قلبم که حاصل ترکش های دلتنگی است را پُر می کنم ،
بلکه التیامی برای قلب زخم خورده ام شود ...!
۹۰۴
۲۴ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.