"لجبازی"
"لجبازی"
part:21
ا.ت:بریم
رسیدیم دم در خونه
البته چون خود جیمین هم اینجا خونه داشت
پس رفتیم تو پارکینگ پارک کردیم
تو آسانسور بودیم که گفت:
جیمین:من رو ببخش فکر نمیکردم اینجوری باشی
ا.ت:اشکالی نداره بعدا تلافی میکنم
جیمین:(خنده)
ا.ت:نخند(اخم کیوت)
جیمین:باشه خانوم کوچولو
در آسانسور باز شد و من زودتر رفتم بیرون
قبل از اینکه بیام یه صدای تقی شنیدم ولی....ولش کن
در خونه رو لازم کردم و رفتم تو جیمینم تازه از آسانسور اومد بیرون که من در خونه ام رو بستم
ویو جیمین
تا از آسانسور رفت بیرون گیره سرش از کله اش افتاد پایین
بعد بهش میگم حواسش نیست میگه نه
اومدم گیرا سر رو بهش بدم که در دو بست
یعنی این بچه آخر منو سکته میده
ولش کن فردا بهش میدم
م.ت:ا.ت چرا الان اومدی
ا.ت:مامان ولم کن(رفت تو اتاقش)
م.ت:اوففف دختره خر(آروم)
۶ ساعت بعد
م.ت:ا.ت
ا.ت:بله(از تو اتاق)
م.ت:ا.تتتت(بلند)
ا.ت:بلههههها(بلند)
م.ت:ا.تتتتتت...(داد)
ا.ت:بلههههه چیه(از تو اتاق در اومد)
م.ت:کری مگه تو سه ساعته دارم صدات میکنم
ا.ت:🗿
م.ت:صد دفعه گفتم قیافت رو اینجوری نکن برو سوپر مارکت محل یه بسته تخم مرغ بگیر بیا بدوووو
ا.ت:حالا نمیشه یه شامی درست کنی که تخم مرغ نداشته با....
م.ت:حرف نزن(بلند)
اهههه از آسمون و زمین برای من میباره
اون از صبح این از الان معلوم نیست فردا قراره چی بشه
همینجوری یه لباس ساده پوشیدم موهام رو مرتب کردم رفتم بیرون
داشتم میرفتم سمت آسانسور که دیدم یه مرده که کاملا سیاه پوشیده بود و یه ماسک سیاه(ماسک دهن)داشت داره سعی میکنه بره تو خونه جیمین
گلدونی که برای تزئین راهرو بود رو ورداشتم یواشکی رفتم سمتش و گلدون رو محکم زدم تو فرق سرش
همون موقعه جیمین از صدای زیاد در رو وا کرد و منو با شوک دید
جیمین:چرا اینجوریش کردی.....یونگی یونگی پاشو(بلند)
ادامه دارد....
شرط
لایک:۳۴
کامنت:۱۰
#بی_تی_اس #کیپاپ #کیدراما #نامجون #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک
part:21
ا.ت:بریم
رسیدیم دم در خونه
البته چون خود جیمین هم اینجا خونه داشت
پس رفتیم تو پارکینگ پارک کردیم
تو آسانسور بودیم که گفت:
جیمین:من رو ببخش فکر نمیکردم اینجوری باشی
ا.ت:اشکالی نداره بعدا تلافی میکنم
جیمین:(خنده)
ا.ت:نخند(اخم کیوت)
جیمین:باشه خانوم کوچولو
در آسانسور باز شد و من زودتر رفتم بیرون
قبل از اینکه بیام یه صدای تقی شنیدم ولی....ولش کن
در خونه رو لازم کردم و رفتم تو جیمینم تازه از آسانسور اومد بیرون که من در خونه ام رو بستم
ویو جیمین
تا از آسانسور رفت بیرون گیره سرش از کله اش افتاد پایین
بعد بهش میگم حواسش نیست میگه نه
اومدم گیرا سر رو بهش بدم که در دو بست
یعنی این بچه آخر منو سکته میده
ولش کن فردا بهش میدم
م.ت:ا.ت چرا الان اومدی
ا.ت:مامان ولم کن(رفت تو اتاقش)
م.ت:اوففف دختره خر(آروم)
۶ ساعت بعد
م.ت:ا.ت
ا.ت:بله(از تو اتاق)
م.ت:ا.تتتت(بلند)
ا.ت:بلههههها(بلند)
م.ت:ا.تتتتتت...(داد)
ا.ت:بلههههه چیه(از تو اتاق در اومد)
م.ت:کری مگه تو سه ساعته دارم صدات میکنم
ا.ت:🗿
م.ت:صد دفعه گفتم قیافت رو اینجوری نکن برو سوپر مارکت محل یه بسته تخم مرغ بگیر بیا بدوووو
ا.ت:حالا نمیشه یه شامی درست کنی که تخم مرغ نداشته با....
م.ت:حرف نزن(بلند)
اهههه از آسمون و زمین برای من میباره
اون از صبح این از الان معلوم نیست فردا قراره چی بشه
همینجوری یه لباس ساده پوشیدم موهام رو مرتب کردم رفتم بیرون
داشتم میرفتم سمت آسانسور که دیدم یه مرده که کاملا سیاه پوشیده بود و یه ماسک سیاه(ماسک دهن)داشت داره سعی میکنه بره تو خونه جیمین
گلدونی که برای تزئین راهرو بود رو ورداشتم یواشکی رفتم سمتش و گلدون رو محکم زدم تو فرق سرش
همون موقعه جیمین از صدای زیاد در رو وا کرد و منو با شوک دید
جیمین:چرا اینجوریش کردی.....یونگی یونگی پاشو(بلند)
ادامه دارد....
شرط
لایک:۳۴
کامنت:۱۰
#بی_تی_اس #کیپاپ #کیدراما #نامجون #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک
۱۵.۲k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.