عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد

‌ عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد
گرچه چشمان مرا دوری تو دریا کرد
 
درخودم گم شده بودم که رسیدی باعشق
غافل از خودشدنم در تو مرا پیدا کرد
 
بی تو یک عمر لبم بر سخن مبهم بود
آمدی نام تو خط لب من معنا کرد
 
مَثَلِ شوق تماشای تو و سوختنم ...
شعله ی شمع به پروانه ی بی پروا کرد
 
زیر چشمی به تو هر بار نگاهم افتاد
رنگ رخساره مرا پیش همه رسوا کرد
 
خواستم توبه کنم از تو که ترکم کردی
عشق در گوش دلم نام تو را نجوا کرد
 
 در نفس های خود اعجاز مسیحا داری
عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد
دیدگاه ها (۱)

نشنیدی که دلم گفت بمان ایست نروبه خدا وقت خدا حافظی ات نیست ...

نشنیدی که دلم گفت بمان ایست نروبه خدا وقت خدا حافظی ات نیست ...

, من هوا را بی نفسهای "تو" حاشا می کنمتار و پود عشق را در "ت...

دارم امشب بین دل ها رفت و آمد می کنمگر عبورت را نبینم، عشق ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط