دلنوشته برگزیده جشنواره
#دلنوشتهبرگزیدهجشنواره
#برایرفیقشهیدم
خیلی وقته دلم هوایی شده
هوای بی هوایی زده به سرش..
دیگه این دل برای من دل بشو نیست..
جلوی آینه می ایستم
نگاهی به خودم میکنم،همه چی مرتبه..
عطر هدیه اش رو برمی دارم ، عمیق بو میکشم ..بوی کربلا میده...
بوی عشق...
کمی به مچ دستام و گردنم میزنم...
دستی به موهای مرتبم میزنم..
سوییچ و موبایلم رو از رو تخت برمیدارم و میزنم بیرون ...
مثل همیشه مامان رو میبوسم و با شوخی و خنده میزنم بیرون...
مامان هم میدونه قرار روز پنجشنبه هام رو...
پشت فرمان میشینم..
ضبط ماشین رو روشن میکنم..
متل همیشه صدای محمود کریمی میپیچه تو گوشم...
"خدایا به روی درخشان مهدی ..به.."
عاشق این شعرم..
باهاش دم میگیرم بسوی گلزار شهدا راهم رو ادامه میدم...
کنار مزارش که میرسم متل همیشه چشماش به روم میخنده..
از پشت اشک به چهره ی قاب گرفته اش خیره میشم..
:"سلام رفیق بالاخره منم رفتنی شدم..فردا عازمم ..بیتاب دیدن حرم مادرم..."
:"رفیق شفاعتم رو کن ،نزار پشت دنیا حسرت به دل بمونم."
:"نامردیه اگه تنهام بزاری...میدونی که چی میخوام؟"
باز حس میکنم چشماش برق میزنه..
کنارش زانو میزنم قران و فاتحه میخونم عکسش رو میبوسم
کنار عکسش زمزمه میکنم :"علی..بزودی میبینمت "
اشکم میچکه رو عکسش ..
اخرین نگاه رو به مزارش میکنم..
میدونم اخرین باریه که رو دو تا پام میام اینجا..
:"آخه دیشب خواب مادرم زینب کبری(س) رو دیدم...😢
#نجوا
#شاعره
#شاعر_اهلبیت🍃🍁
#خاص #جذاب #زیبا_نوشته #عشق #لاکچری #شیک #ایده #عکس
#برایرفیقشهیدم
خیلی وقته دلم هوایی شده
هوای بی هوایی زده به سرش..
دیگه این دل برای من دل بشو نیست..
جلوی آینه می ایستم
نگاهی به خودم میکنم،همه چی مرتبه..
عطر هدیه اش رو برمی دارم ، عمیق بو میکشم ..بوی کربلا میده...
بوی عشق...
کمی به مچ دستام و گردنم میزنم...
دستی به موهای مرتبم میزنم..
سوییچ و موبایلم رو از رو تخت برمیدارم و میزنم بیرون ...
مثل همیشه مامان رو میبوسم و با شوخی و خنده میزنم بیرون...
مامان هم میدونه قرار روز پنجشنبه هام رو...
پشت فرمان میشینم..
ضبط ماشین رو روشن میکنم..
متل همیشه صدای محمود کریمی میپیچه تو گوشم...
"خدایا به روی درخشان مهدی ..به.."
عاشق این شعرم..
باهاش دم میگیرم بسوی گلزار شهدا راهم رو ادامه میدم...
کنار مزارش که میرسم متل همیشه چشماش به روم میخنده..
از پشت اشک به چهره ی قاب گرفته اش خیره میشم..
:"سلام رفیق بالاخره منم رفتنی شدم..فردا عازمم ..بیتاب دیدن حرم مادرم..."
:"رفیق شفاعتم رو کن ،نزار پشت دنیا حسرت به دل بمونم."
:"نامردیه اگه تنهام بزاری...میدونی که چی میخوام؟"
باز حس میکنم چشماش برق میزنه..
کنارش زانو میزنم قران و فاتحه میخونم عکسش رو میبوسم
کنار عکسش زمزمه میکنم :"علی..بزودی میبینمت "
اشکم میچکه رو عکسش ..
اخرین نگاه رو به مزارش میکنم..
میدونم اخرین باریه که رو دو تا پام میام اینجا..
:"آخه دیشب خواب مادرم زینب کبری(س) رو دیدم...😢
#نجوا
#شاعره
#شاعر_اهلبیت🍃🍁
#خاص #جذاب #زیبا_نوشته #عشق #لاکچری #شیک #ایده #عکس
۶.۰k
۰۹ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.