ز بازار محبت غم خریدم

ز بازار محبت غم خریدم
خریدم غم ولیکن کم خریدم

همین داغی که حالا بر دل ماست
ندانم از کدام عالم خریدم

عسل می جستم ‌از بازار هستی
عدم رخ داد،جایش سم خریدم

ز عشق و عاشقی آگه نبودم
غم و درد تو را مبهم خریدم

نبودم واقف از آیینه ی دل
که از جمشید جام جم خریدم

برای زخم ناسور دل خویش
ز مژگان کسی مرهم خریدم

محبت عشقی راحت ندارد
ز مجبوری متاع غم خریدم
دیدگاه ها (۲)

این متن به افتخار همه ی بانوان چادری ( لبخند مهدی فاطمه گوار...

ﻏﻔﻠﺖ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯼ ﺧﻮﺑﺎﻥ ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐــــِـﯽ؟ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﻭ ﺣﯿﺮﺍﻥ ﺗﺎ ...

.

معلم مدرسه‌ای با اینکه ﺯﯾﺒﺎ بود ﻭ ﺍﺧﻼﻕ خوبی داشت، هنوز ازدوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط