🤎шум моря🤎
🤎шум моря🤎
Part 9
توی همین فکرا بودم که کوک سرم داد کشید
کوک :لللیییلیییتت زود باش
بعد بایه تکون کشتی پرت شدم پایین و اون درو بست
توی تاریکی عمیقی فرورفته بودم .سرم ضربه بدی دیده بود و خونی بود دستام هم همین طور
کم کم خوابم برد بدنم سرد سرد بود .
صبح
با نوری که به صورتم تابید بیدار شدم ،دریچه باز بود و نامجون و جیمین لیسا و تهیونگ بالا سرم بودن .
با تعجب بهشون نگاه کردم دیدم تار بود ولی می تونستم ببینم لیسا با خنده روبه
نامجون کردو گفت
لیسا :مرده یا زنده اس بنظرت !
جیمین :بدبخت از خونریزی مرده
تهیونگ :خفه شید بابا زندس داره نگامون میکنه بیشعورا
جیمین و لیسا :باکی بودییی.!؟
نامجون :بسه دیگه اه بیایین بیاریم اش بالا .
خسته بودم هنوز ؟!
نامجون و تهیونگ اومدن پایین و از زیر بغلم گرفتن بلندم کردن پاهام و به تهیونگ تکیه دادم
و بلند شدم ، کمک ام کردن و رفتم بالا که لیسا خندید و گفت
لیسا :حالت خوبه خانم مهر بدشانسی !
خندم گرفته بود و سرفه می کردم روبه روش برگشتم و گفتم .
لیلیت :مهر بدشانسی ! آخه اینم شد لقب
نامجون سری تکون دادو گفت
نامجون :فعلا که بدشانسی کشتی یزره آسیب دیده و باید تعمیر بشه !
جیمین وسط حرفش پرید و گفت :تو ام خون ریزی داری
این وسط گیج و منگ نشسته بودم که
لایک ۲۵
کامنت ۱۳
هر کی لایک نکنه الهی بکننش شه
Part 9
توی همین فکرا بودم که کوک سرم داد کشید
کوک :لللیییلیییتت زود باش
بعد بایه تکون کشتی پرت شدم پایین و اون درو بست
توی تاریکی عمیقی فرورفته بودم .سرم ضربه بدی دیده بود و خونی بود دستام هم همین طور
کم کم خوابم برد بدنم سرد سرد بود .
صبح
با نوری که به صورتم تابید بیدار شدم ،دریچه باز بود و نامجون و جیمین لیسا و تهیونگ بالا سرم بودن .
با تعجب بهشون نگاه کردم دیدم تار بود ولی می تونستم ببینم لیسا با خنده روبه
نامجون کردو گفت
لیسا :مرده یا زنده اس بنظرت !
جیمین :بدبخت از خونریزی مرده
تهیونگ :خفه شید بابا زندس داره نگامون میکنه بیشعورا
جیمین و لیسا :باکی بودییی.!؟
نامجون :بسه دیگه اه بیایین بیاریم اش بالا .
خسته بودم هنوز ؟!
نامجون و تهیونگ اومدن پایین و از زیر بغلم گرفتن بلندم کردن پاهام و به تهیونگ تکیه دادم
و بلند شدم ، کمک ام کردن و رفتم بالا که لیسا خندید و گفت
لیسا :حالت خوبه خانم مهر بدشانسی !
خندم گرفته بود و سرفه می کردم روبه روش برگشتم و گفتم .
لیلیت :مهر بدشانسی ! آخه اینم شد لقب
نامجون سری تکون دادو گفت
نامجون :فعلا که بدشانسی کشتی یزره آسیب دیده و باید تعمیر بشه !
جیمین وسط حرفش پرید و گفت :تو ام خون ریزی داری
این وسط گیج و منگ نشسته بودم که
لایک ۲۵
کامنت ۱۳
هر کی لایک نکنه الهی بکننش شه
۵.۰k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.