وقتش شده در پیش بگیرم سفرم را
وقتش شده در پیش بگیرم سفرم را
جایی بروم تا تو نیابی اثرم را
وقتش شده که دل بکنم دیگر از این شهر
بی آنکه نگاهی بکنم پشت سرم را
باید بتوانم بپرم دیگر از این بام
وقتش شده که باز کنم بال و پرم را
کاری بکنم تا به خدا قاصدکان هم
هرگز نرسانند به گوشت خبرم را
من می روم این بار به جایی که بدانند
قدر من و احساسم و چشمان ترم را
بیعت نکنند اول و بعد عاقبت کار
با خنجر انکار ببرند سرم را
ای عشق دلم را همه تا بود شکستند
اما چه بگویم .. تو شکستی کمرم را
#مه_زاد_رازی
جایی بروم تا تو نیابی اثرم را
وقتش شده که دل بکنم دیگر از این شهر
بی آنکه نگاهی بکنم پشت سرم را
باید بتوانم بپرم دیگر از این بام
وقتش شده که باز کنم بال و پرم را
کاری بکنم تا به خدا قاصدکان هم
هرگز نرسانند به گوشت خبرم را
من می روم این بار به جایی که بدانند
قدر من و احساسم و چشمان ترم را
بیعت نکنند اول و بعد عاقبت کار
با خنجر انکار ببرند سرم را
ای عشق دلم را همه تا بود شکستند
اما چه بگویم .. تو شکستی کمرم را
#مه_زاد_رازی
۵۸۸
۲۴ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.