فن فیکشن with you بی تی اس
کوک و یونگی و جین و نامجون توی یک گروه مافیایی توی پاریس کار می کنن نامجون رییسه و جینم همسرش یونگی عامل نفوذیه کوکم مثل فرزند خوندشونه یونگی برای این گروه توی گروه های دیگه جاسوسی میکنه
بعد یک گروه مافیایی دیگه توی کره هست که جیمین و هوسوک و تهیونگ عضوشن
تهیونگ رییس
جیمین و هوسوک هم دوستاش حساب میشن
کوک ماموریت میگیره که به عنوان جاسوس به جای یونگی وارد این گروه بشه
میاد کره و با کمک بکهیون یکی از اعضای ساده این باند میشه.این هم اتاقی با لیسا و جنی میشه (که زیاد مهم نیست ولی یادمه )
بعد کم کم طی اتفاقاتی خودشو به این سه نفر نزدیک می کنه.تهیونگ با دیدن کوک حس عجیبی میگیره(که ادامه ندادنش نزاشت بفهمم چیه) و تهیونگ فکر می کنه که کوک لایق این هست که وارد گروه سه نفرشون بشه.
پس ازش امتحان میگیره
اینکه حاضره به جاش جون بده.دوستشو بُکُشه.و ازش محافظت کنه.به ترتیب اتفاقاتی که براش افتاد
بهش گلوله مشقی زد.جنی رو با تیر کُشت.به عنوان گردن گیر فرستادش اداره پلیس ولی بیرون اومد.
بعد کم کم وارد گروهشون میشه و یه روز این ۴ نفر باهم میرن بار.توی بار جیمین و هوسوک میرن یه وری و تهیونگ هم میره با دوستای پولدارش.وقتی تهیونگ مست می کنه کوک میاد میبرتش توی یکی از اتاقا که از بقیه دور باشه(از کای کمک میگیری اینجا کلا ذوق میزدم😂)بعد تهیونگم که مست و کوک و......(اینجا خیلی تهیونگ دری وری میگه فقط یه خوشگلش این بود که به کوک گفت چشمات خیلی خوشگله)
کوک زنگ میزنه به پلیس که گزارش بار رو بده(غیر قانونی بود)بعد پلیس میاد این دوتاره توی اتاق میبینه
میگه یا اقای تهیونگ باید یا شکایت کنه(که چون توی گروه مافیایی یه نباید نزدیک پلیس بشه)یا....
باید با کوک ازدواج کنه😂😂😂😂💃
آها ببین نزدیک بود به کوک تجاوز کنه.در واقع کوک ازش شکایت کنه.بعد کوک گفت من این کارو نمیکنم که اعتماد تهیونگ نسبت بهش بالا بره.ولی هیچ کدوم گزینه دوم رو نمی دونستن...
خب ازدواجو انتخاب میکنه و جلوی پلیس توی کلیسا با کوک ازدواج می کنه.بعد به طور کلی تهیونگ به کوک خیلی بی محلی می کنه.یه روز قرار میشه توی عمارت اینا یه مهمونی با آدمای پولدار برگزار بشه. دلیل مهمونی این بود که تهیونگ کوک رو به بقیه نشون بده(که من ازدواج کردم)چون کوک همش گله می کرد که منو نمیبینی و اینا...
توی اون مهمونی کوک حسابی خوش تیپ می کنه (در حدی که تهیونگ لیوانا از دستش میوفته که مثلا غرق زیبایی این شده)خب توی همون مهمونی چند تا خاک بر سر میان و هوسوکو گروگان میگیرن برای پول گرفتن از تهیونگ.ولی کوک برای نجاتش میره و نجاتش میده.که تهیونگ با این کارش بیشتر ازش خوشش اومد که به فکر دوستاشه.
بقیش پارت بعدی
بعد یک گروه مافیایی دیگه توی کره هست که جیمین و هوسوک و تهیونگ عضوشن
تهیونگ رییس
جیمین و هوسوک هم دوستاش حساب میشن
کوک ماموریت میگیره که به عنوان جاسوس به جای یونگی وارد این گروه بشه
میاد کره و با کمک بکهیون یکی از اعضای ساده این باند میشه.این هم اتاقی با لیسا و جنی میشه (که زیاد مهم نیست ولی یادمه )
بعد کم کم طی اتفاقاتی خودشو به این سه نفر نزدیک می کنه.تهیونگ با دیدن کوک حس عجیبی میگیره(که ادامه ندادنش نزاشت بفهمم چیه) و تهیونگ فکر می کنه که کوک لایق این هست که وارد گروه سه نفرشون بشه.
پس ازش امتحان میگیره
اینکه حاضره به جاش جون بده.دوستشو بُکُشه.و ازش محافظت کنه.به ترتیب اتفاقاتی که براش افتاد
بهش گلوله مشقی زد.جنی رو با تیر کُشت.به عنوان گردن گیر فرستادش اداره پلیس ولی بیرون اومد.
بعد کم کم وارد گروهشون میشه و یه روز این ۴ نفر باهم میرن بار.توی بار جیمین و هوسوک میرن یه وری و تهیونگ هم میره با دوستای پولدارش.وقتی تهیونگ مست می کنه کوک میاد میبرتش توی یکی از اتاقا که از بقیه دور باشه(از کای کمک میگیری اینجا کلا ذوق میزدم😂)بعد تهیونگم که مست و کوک و......(اینجا خیلی تهیونگ دری وری میگه فقط یه خوشگلش این بود که به کوک گفت چشمات خیلی خوشگله)
کوک زنگ میزنه به پلیس که گزارش بار رو بده(غیر قانونی بود)بعد پلیس میاد این دوتاره توی اتاق میبینه
میگه یا اقای تهیونگ باید یا شکایت کنه(که چون توی گروه مافیایی یه نباید نزدیک پلیس بشه)یا....
باید با کوک ازدواج کنه😂😂😂😂💃
آها ببین نزدیک بود به کوک تجاوز کنه.در واقع کوک ازش شکایت کنه.بعد کوک گفت من این کارو نمیکنم که اعتماد تهیونگ نسبت بهش بالا بره.ولی هیچ کدوم گزینه دوم رو نمی دونستن...
خب ازدواجو انتخاب میکنه و جلوی پلیس توی کلیسا با کوک ازدواج می کنه.بعد به طور کلی تهیونگ به کوک خیلی بی محلی می کنه.یه روز قرار میشه توی عمارت اینا یه مهمونی با آدمای پولدار برگزار بشه. دلیل مهمونی این بود که تهیونگ کوک رو به بقیه نشون بده(که من ازدواج کردم)چون کوک همش گله می کرد که منو نمیبینی و اینا...
توی اون مهمونی کوک حسابی خوش تیپ می کنه (در حدی که تهیونگ لیوانا از دستش میوفته که مثلا غرق زیبایی این شده)خب توی همون مهمونی چند تا خاک بر سر میان و هوسوکو گروگان میگیرن برای پول گرفتن از تهیونگ.ولی کوک برای نجاتش میره و نجاتش میده.که تهیونگ با این کارش بیشتر ازش خوشش اومد که به فکر دوستاشه.
بقیش پارت بعدی
۲۷.۱k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.