پارت

پارت ۱۵
، اها پس شوهر بنده خیلی فداکاره

. بله بله میبینی چه شوهر بی نقصی داری

، بله و البته عالی

. اوم عسلم بریم حموم

، اهوم

. از جات تکون نخور برم وان و اماده کنم، الان میام

،ب.. ا...(خجالت)

. چی شده عزیزم (لبخند ملیح)

، میگم چرع د. ی. ک ت
بزرگ شده (ترس)

. آیگو..آیگو، عزیزم پسرا همیشه وقتی از خواب بیدار میشن اینجاشون بزرگ. میشه(لبخند)

، اها حوف اخیسسس

. کیوت خودمی
من برم الان میام

، اوکی

۵مین بعد
ات ویو
چرا نیومد دارم نگرانش میشم، بزار خودم برم ببینم چیشده

همین که پا شدم داشتم بزور راه میرفتم که افتادم زمین

کوک ویو.
وان و اماده کرده بودم مبخواستم برم ات و بیارمش که صدا افتادن یه چیزی رو شنیدم رفتم بیرون دیدم که
. عزیزم چیزیت که نشده

، نه

. مطمئنی دیگه

، اره مطمئن مطمئنم

. هوفف حالا چرا پا شدی

، نگرانت شدم میخواستم بیام ولی کاری که شما با ما کردین...

. باشه باشه فهمیدم

*ادمین ویو
اقا اینا رفتن حموم بعد از حوم در اومدن، میخواستن یه چیزی کوفت کنن که چون گوشیاشون پایین بود دیدن که تو گوشی ات عزیز ۳۵ تا تماس جواب داده نشده از یونا و۲۱تماس جواب داده نشده در گوشی کوک عزیز است
بعد همه فهمیدن اینا باهمن بعد ۱ سال باهم ازدواج کردن و۴تا بچه دنیا اوردن و ات عزیز پاره شده است😊

بچه ها این فیک تموم شد میخوام فیک جدید بنویسیم

ومیدونم خیلی چرط شده این فیک ببخشید 😕ولی قول میدم فیک جدید رو بهتر بنویسیم 🙂🙂🙂