باز کن نعمه جانسوزی از آن ساز امشب

باز کن نعمه جانسوزی از آن ساز امشب
تا کسی عقده اشک از دل من باز امشب

ساز در دست تو سوز دل من می گوید
من هم ازدست تودارم گله چون ساز امشب

مرغ دل در قفس سینه من می نالد
بلبل ساز ترا دیده هم اواز امشب

زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است
بیم آن است که از پرده فتد راز امشب


#شهریار
دیدگاه ها (۱)

حاضرم در عوضدست کشیدن زِ بهشتتوفقط قسمت من باشیومن قسمتِ تو....

🍂 من به بندِ تو اسیرمتو زِ من بی‌خبری؟آفرین! معرفت این استکه...

❤ ️وجودش ❤ ️میانِ آرزوهایم ❤ ️همیشگی‌ست؛ ❤ ️"خدای...

می‌خواهمتکه خواستنی ‌تر ز هر کسی؛کو واژه‌ای که ساده‌تر از ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط