یک شب

یک شب
همه ی خیابان ها را
با تمام بلوارهایش
پارک را با تمام
درختان و نیمکتهایش
خواهم دزدید
همه را تا میزنم
و در کوله ی خیالم می گذارم
به سمت تو میآیم
تا
با تمام خیابان ها و پارکها
با من خاطره داشته باشی
که هرگز نتوانی
فراموشم کنی
دیدگاه ها (۲)

همه یادشون میمونه باهاشون چیکار کردیولی یادشون نمیمونه براشو...

آدم ها ثانیه به ثانیه رنگ عوض میکننداز آدم های یک ساعت دیگر ...

روزی دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، پرسید: «چرا دوستم ...

وحشت از عشق که نه ، ترس من از فاصله هاست!وحشت از غصه که نه ،...

شده ام در قفس خاطره ها زندانیدردم این است که هم دردی و هم در...

میز کوچکی دو نفره با پارچه ی چهارخونه ی قرمز!فکرش را بکن، خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط