میسرایم تو و چشمان تو را نه سپیدی نه غزل تویی آن شعر

می‌سُرایم تو و چشمان تو را نه سپیدی، نه غزل.. تویی آن شعر دل انگیز و بلند که پُر از مثنوی بارانی.. منم آن شاعر بی‌دل که فقط برق چشمان تو را می‌بیند! سبک من عاشقی و قافیه‌ام دلتنگی‌ست.. منم آن مست و پریشان نگاهت که دلم.. #تو و احساسِ ...
دیدگاه ها (۱)

گاهی به شاعران دنیا فکر می‌کنم چقدر تو در هیچ شعری نمی‌گنجی ...

مستند عفونت های #دستگاه_ادراری کارشناس: #دکتر محمدرضا نوروز...

مثل فصل گرم خواهش مثل خواب نرم عصر مثل نسیم آن سوی تابستان م...

#زندگی زیباست چشمی باز کن گردشی در کوچه باغ راز کن هر که عشق...

می سرایم "تو" و چشمان "تو" رانه سپیدی...نه غزل... تویی آن شع...

عاشقی با تو قشنگ است بیا دل بدهیم فکر کن ! قافیه تنگ است بی...

ای که در صومعه ی چشم تو عابد شده ام من به اعجاز نگاهت متقاعد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط