غنچه پیراهنت امشب شمیم یاس داشت

غنچهِ پیراهنت، امشب شمیم یاس داشت
اشکِ سرخِ دیده ات، اندوه یک احساس داشت

محو دیدار بودم که دلم از دست رفت
فتنهِ چشمت مداوم، قل "برِبِ الناس" داشت...

پاک بودی، پاک ماندی، این هنر از آن توست
گوهر نابت جواهر، طعنه بر الماس داشت

آمدم بر روی ایوان تا تماشایت کنم
ماهِ من، چون ماهِ شب، در دستهایش داس داشت

من به هر شکل و شمایل دل نبستم در جهان
این دلم در انتخابش جانِ من وسواس داشت...
دیدگاه ها (۳)

ناله ام گرچه ندارد اثری در دل تونکنم ناله اگر در دل شبها چه ...

بعضی وقتا سکوت میکنیچون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرف بزنی..ب...

تو ناز هرچه که داری خریدنش با من لبت شبیه انار است چشیدنش با...

آرامش میخواهی .... !؟ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط