بابای صورتی همراه با عشق سفید

بابای صورتی همراه با عشق سفید
آمی یعنی اینو بخونی من میدونم با تو
ا.ت :برو بیرون
ران : چرا؟ * چشمک * کاریت ندارم ( اره جون عمت کاری نداشته باشی خوانندگان عزیز منو جر میدم .)
ران به زور ا.ت رو بغل میکنه و میبرتش زیر دوش و شیر اب رو باز میکنه .
ا.ت : اخخخ داغه . * خودشه میچسوبه به ران
ران : یه پوزخند میزنه * الان خوبه ؟
ا.ت : اره ... * لبو * ا.ت داشت میرفت اونطرف که ران گرفتش و بلندش کرد . بعد گذاشتش گوشه وان . ( چرا حس میکنم تنها کسیم که هنتای مینویسه ؟ )
ا.ت رو بوسید .
ران تو ذهنش : چه خوشمزه
ران : همیشه دوست داشتنی بودی
ا.ت :...
بعد چند دقیقه ا.ت رو ول میکنه و میزارتش رو تو وان و خودش میاد بغلش میکنه از پشت .
گردن ا.ت رو میبوسه .
دستای ا.ت رو میگرع بالای سرش و اونیکی دستش میبره سمت چیز ا.ت
ا.ت : اخخخ ... عاااااااااح ... ران ... عاح ... ران تمومش کن .
ران : تازه شروع شده بیب ... خودت باعث شدی تحریک شم ...
ا.ت : ران ...عااااح ...این تو بودی که اومدی داخل ... عاحححححح
ران ا.ت رو میچرخونه سمت خودش و با حریصی فراوان به بدن ا.ت نگا میکنه .
بعد سینه های ا.ت رو با طمع زیاد به بازی میگیره و باعث میشه که صدای اه و ناله ا.ت بلند شه .
وحشیانه سینه های ا.ت رو میمکه و گاز میگیره .
بعد میره سراغ پایینش .
محکم لیس میزنه و میمکه .
ران : انگاری داره بهت خوش میگذره ... ترشحت راه افتاده * خنده
ا.ت : لبو * عاح ... نخیرم ... * که ران بهتر لیس میزنه * عااااااااااااااححححححح *
که یه دفعه ران چیز ا.ت رو گاز میگره
ا.ت : اخخخ ... لطفا یه ذره اروم تر ...‌ ران ...
بیاید ... اینم هنتای ...😒😒