گاهِ بیعت است علی جان؛
گاهِ بیعت است علیجان؛
دست دراز کن..
بگذار دست تو مرهم بشود بر دل مجروحمان..
بگذار دست تو قدرت بدهد به جان ناچیزمان..
دست دراز کن که ما یتیمیم و
تنها دست تو یتیمنواز است..
بخدا صد حرف نگفته به دل داریم و
تنها دل تو محرم راز است...
دست دراز کن که
ما معجزه بسیار ز دستت دیدهایم..
دست دراز کن که
در بیابانی تنها مانده و آوارهایم..
دست دراز کن که صد اندوه به دل داریم
و صد زخم کهنه؛
دست دراز کن که ساکن شهر اشباه الرجالیم
با جوانمردان مرده...
ما که از این جان ناقابل چیزی ندیدیم!
تو بیا جانان ما شو..
ما از این معشوقهها خیری ندیدیم!
تو بیا معشوق ما شو..
ما گرفتار نار نمرودیم؛
بیا با نفَست گلشنمان کن...
سخت اسیر بند زلیخاییم؛
تو بیا از بند وی رهایمان کن...
-علیکرمی-🌿•.
دست دراز کن..
بگذار دست تو مرهم بشود بر دل مجروحمان..
بگذار دست تو قدرت بدهد به جان ناچیزمان..
دست دراز کن که ما یتیمیم و
تنها دست تو یتیمنواز است..
بخدا صد حرف نگفته به دل داریم و
تنها دل تو محرم راز است...
دست دراز کن که
ما معجزه بسیار ز دستت دیدهایم..
دست دراز کن که
در بیابانی تنها مانده و آوارهایم..
دست دراز کن که صد اندوه به دل داریم
و صد زخم کهنه؛
دست دراز کن که ساکن شهر اشباه الرجالیم
با جوانمردان مرده...
ما که از این جان ناقابل چیزی ندیدیم!
تو بیا جانان ما شو..
ما از این معشوقهها خیری ندیدیم!
تو بیا معشوق ما شو..
ما گرفتار نار نمرودیم؛
بیا با نفَست گلشنمان کن...
سخت اسیر بند زلیخاییم؛
تو بیا از بند وی رهایمان کن...
-علیکرمی-🌿•.
۳۹۰
۰۷ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.