اندکی صبر سحر نزدیک است
✅ اندکی صبر، سحر نزدیک است
هرجا که صدام زورش نمیرسید، میافتاد به شیمیایی زدن و همان فضای روانی که شما امروز با آن مواجه هستید. همه ماسک نداشتند، اما چه میشد؟
وقتی حلبچه را مسموم کردند، تصمیم گرفتم در بین مردم بمانم و چند روز شاهد صحنههایی بودم که هیچ افتخاری را برای تاریخ بشریت به ارمغان نیاورد، درست مثل این روزها که نمیدانیم شتر مرگ قرار است جلوی خانه چه کسی بخوابد و عزیزی را بی غسل و کفن و وداع با خود ببرد.
تصورش را بکن، وقتی وارد خیابانی میشوی پر از جنازه، چه حالی به تو دست میدهد؟ و تو طی سه روز شاهد ۵ هزار جنازه باشی و از همه چیز متنفر شوی.
در همین شرایط بود که مادری زیر بمباران فرزندش را به دنیا میآورد و به زندگی لبخند میزند.
اسم این نوزاد را گذاشتند، «ایران»
وقتی شرح حال مردم حلبچه را نوشتم، در پایان کتاب نوشتم؛«حلبچه، تو باید زنده بمانی، با آیندهای سرشار از مقاومت بشریت. بمان تا کسی وسوسه نشود جریان زندگی را متوقف کند.»
دوران سخت و روانی کرونایی با تدبیر خودمان سپری خواهد شد و این ویروس نیز به زودی از پا خواهد افتاد.
مدتی از جمع بگریزید، چون سالهای محمد امین در غار حرا؛ و سپس به جمع بپیوندید، چون پیامبر.
به کهنه سربازان شیمیایی بگویید، در سنگر تنهایی بمانید زیرا که کرونا ما را بیش از دیگران تهدید میکند
وقتی با خدا خلوت کردی، بگو که ما را یاری دهد تا همگی آوای خوش زندگی سر دهیم.
«اندکی صبر، سحر نزدیک است.»
#همه_با_هم_علیه_کرونا #کرونا_را_شکست_میدهیم #در_خانه_بمانیم #سفر_ممنوع #به_فکر_یکدیگر_باشیم #وحدت_ملی #ایران_وطنم #کرونا_را_جدی_بگیرید
هرجا که صدام زورش نمیرسید، میافتاد به شیمیایی زدن و همان فضای روانی که شما امروز با آن مواجه هستید. همه ماسک نداشتند، اما چه میشد؟
وقتی حلبچه را مسموم کردند، تصمیم گرفتم در بین مردم بمانم و چند روز شاهد صحنههایی بودم که هیچ افتخاری را برای تاریخ بشریت به ارمغان نیاورد، درست مثل این روزها که نمیدانیم شتر مرگ قرار است جلوی خانه چه کسی بخوابد و عزیزی را بی غسل و کفن و وداع با خود ببرد.
تصورش را بکن، وقتی وارد خیابانی میشوی پر از جنازه، چه حالی به تو دست میدهد؟ و تو طی سه روز شاهد ۵ هزار جنازه باشی و از همه چیز متنفر شوی.
در همین شرایط بود که مادری زیر بمباران فرزندش را به دنیا میآورد و به زندگی لبخند میزند.
اسم این نوزاد را گذاشتند، «ایران»
وقتی شرح حال مردم حلبچه را نوشتم، در پایان کتاب نوشتم؛«حلبچه، تو باید زنده بمانی، با آیندهای سرشار از مقاومت بشریت. بمان تا کسی وسوسه نشود جریان زندگی را متوقف کند.»
دوران سخت و روانی کرونایی با تدبیر خودمان سپری خواهد شد و این ویروس نیز به زودی از پا خواهد افتاد.
مدتی از جمع بگریزید، چون سالهای محمد امین در غار حرا؛ و سپس به جمع بپیوندید، چون پیامبر.
به کهنه سربازان شیمیایی بگویید، در سنگر تنهایی بمانید زیرا که کرونا ما را بیش از دیگران تهدید میکند
وقتی با خدا خلوت کردی، بگو که ما را یاری دهد تا همگی آوای خوش زندگی سر دهیم.
«اندکی صبر، سحر نزدیک است.»
#همه_با_هم_علیه_کرونا #کرونا_را_شکست_میدهیم #در_خانه_بمانیم #سفر_ممنوع #به_فکر_یکدیگر_باشیم #وحدت_ملی #ایران_وطنم #کرونا_را_جدی_بگیرید
- ۱۲.۷k
- ۲۱ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط