🍒🌱آن روز عصر
🍒🌱آن روز عصر
غروب را که در آغوش گرفتم
لبخندم را، باد برد
من
به یاد روزهای قدیم
صورتم را، در نرمی ابرها فرو برده ام
اما تو
خورشید را به سیاهی گيسوانم، آویزان کرده ای به فکر باران باش
یاس هایی که در نگاهم کاشته ای
لبانشان خشک شده است
و بنفشه ها
به حاشیه ی پیراهنم هجوم آورده اند
لرزش دستان آسمان
ذهن نرگس ها را، آشفته کرده است
و من
چند ساعت بیشتر
با کویر تنم، فاصله ندارم.🍒🌱
((سارا کی غلام))
غروب را که در آغوش گرفتم
لبخندم را، باد برد
من
به یاد روزهای قدیم
صورتم را، در نرمی ابرها فرو برده ام
اما تو
خورشید را به سیاهی گيسوانم، آویزان کرده ای به فکر باران باش
یاس هایی که در نگاهم کاشته ای
لبانشان خشک شده است
و بنفشه ها
به حاشیه ی پیراهنم هجوم آورده اند
لرزش دستان آسمان
ذهن نرگس ها را، آشفته کرده است
و من
چند ساعت بیشتر
با کویر تنم، فاصله ندارم.🍒🌱
((سارا کی غلام))
۵.۶k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲