از وقتی دیدمت، دلم برایِ خودم تنگ شده. انگار که تو وجودم
از وقتی دیدمت، دلم برایِ خودم تنگ شده. انگار که تو وجودم ریشه کرده باشی؛ و منو تو اعماق وجودم، جایی که هیچوقت نتونستم ببینمش غرق کردی.
میشه خودت از پیشم بری؟
نمیدونی دل کندن ازت چقدر سخته.
داری ذره ذره وجودمو نابود میکنی.
من خیلی وقته دیگه خودمو نمیشناسم؛ ولی اونقدر دوستت دارم که نمیتونم کاری کنم.
میدونم که دارم زجر میکشم، میدونم که پیشِ تو بودن اشتباهه، ولی نمیتونم برم.
اگه برم قلبم میشکنه و تیکه هاش روحمو خراش میده.
من هرشب در برابر احساساتی که تو درونِ من به وجود اوردی به زانو درمیام. برو، فقط برو. بذار خودمو پیدا کنم.
میشه خودت از پیشم بری؟
نمیدونی دل کندن ازت چقدر سخته.
داری ذره ذره وجودمو نابود میکنی.
من خیلی وقته دیگه خودمو نمیشناسم؛ ولی اونقدر دوستت دارم که نمیتونم کاری کنم.
میدونم که دارم زجر میکشم، میدونم که پیشِ تو بودن اشتباهه، ولی نمیتونم برم.
اگه برم قلبم میشکنه و تیکه هاش روحمو خراش میده.
من هرشب در برابر احساساتی که تو درونِ من به وجود اوردی به زانو درمیام. برو، فقط برو. بذار خودمو پیدا کنم.
۱۹.۹k
۲۴ بهمن ۱۴۰۰