روي آن شيشه تبدار تو را "ها" کردم
روي آن شيشه تبدار تو را "ها" کردم
اسم زيباي تو را با نفسم جا کردم
شيشه بد جور دلش ابري و باراني شد
شيشه را يک شبه تبديل به دريا کردم
عرقي سرد به پيشاني آن شيشه نشست
تا به اميد ورود تو دهان وا کردم
در هواي نفسم گم شده بودي اي عشق
با سرانگشت ، تو را گشتم و پيدا کردم
با سرانگشت کشيدم به دلش عکس تو را
عکس زيباي تو را سير تماشا کردم
باز با بازدمي اسم تو بر شيشه نشست
من دمم را به اميد تو مسيحا کردم
پنجره دفترم امروز شد و شيشه غزل
و من امروز بر اين شيشه تو را "ها" کردم
آن قدر آه کشيدم که تو اين شعر شدي
جاي هر واژه، نفس پشت نفس جا کردم
اسم زيباي تو را با نفسم جا کردم
شيشه بد جور دلش ابري و باراني شد
شيشه را يک شبه تبديل به دريا کردم
عرقي سرد به پيشاني آن شيشه نشست
تا به اميد ورود تو دهان وا کردم
در هواي نفسم گم شده بودي اي عشق
با سرانگشت ، تو را گشتم و پيدا کردم
با سرانگشت کشيدم به دلش عکس تو را
عکس زيباي تو را سير تماشا کردم
باز با بازدمي اسم تو بر شيشه نشست
من دمم را به اميد تو مسيحا کردم
پنجره دفترم امروز شد و شيشه غزل
و من امروز بر اين شيشه تو را "ها" کردم
آن قدر آه کشيدم که تو اين شعر شدي
جاي هر واژه، نفس پشت نفس جا کردم
۱.۷k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.