💗내 마피아 남편 💗
💗내 마피아 남편 💗
PART:7
میخواستم لباسمو عوض کنم که کوک گفت
کوک:بزار من برات عوض کنم
ا.ت:باش
لباسامونو عوض کردیم داشتیم میرفتیم پایین که من گفتم
ا.ت:من گشنمه
کوک:منم
کوک:چی میخوری؟
ا.ت:بانچان
کوک:باش پس منم همینو میخورم
کوک رفت تو آشپزخونه منم رفتم رو یکی از صندلی های میز آشپزخونه نشستم و به اشپزیش نگاه میکردم بعد یک ساعت آماده شد آمد یه کاسه غذا رو گذاشت جلوم و من شروع به خوردن کردم
کوک:چه طوره
ا.ت:خیلی خوشمزس
ا.ت:چرا خودت نمیخوری
کوک: میخواستم بدونم نظرت درمورد غذا چیه
ا.ت:حالا که میدونی بخور
کوک کاسه غذاش رو برداشت و آمد کنار من نشست و شروع به خوردن کرد
ا.ت:من تموم کردم
کوک:منم
ا.ت:بریم فیلم ببینیم
کوک:باش
از زبان ا.ت:
رفتم یه فیلم رمانتیک گذاشتم اسم فیلم
(짝사랑)
وسطای فیلم بود که جاهای رمانتیکش شروع شد«منظور از جاهای رمانتیک رو میفهمید دیگه چی میگم توضیح ندم»
از زبان کوک:
جاهای رمانتیکش بود و تحریک شده بودم و لبامو رو لبای ا.ت گذاشتم و بوسیدمش
کوک:اخیش بهم چسبید
ا.ت:پرووو
کوک:بله دیگه وقتی فیلم رمانتیک میزاری همین میشه
ا.ت:اصلا نمیخوام فیلم ببینم «کیوت»
کوک:میخوای چیکار کنیم ؟
ا.ت:بریم شهربازی چنده وقته نرفتیم
کوک:نمیخوام مگه بچه ای
ا.ت:باهات قهرم (پاشد رفت تو اتاق مشتکشون)
کوک بلند شد رفت دنبالش
کوک:قهرنکن دیگه
ا.ت:....
کوک:ا.ت
ا.ت:چیه
کوک:قهر نکن دیگه ناراحت میشم🥺💗
ا.ت:پس بریم شهر..ب
نذاشت حرفمو بزنم و گفت
کوک:باش میریم
ا.ت:اخجججوننننن
رفتیم اماده شدیم «لباس ا.ت اسلاید۲»لباس کوک اسلاید۳»
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم رسیدیم به بزرگترین شهربازی سئول
ا.ت:بریم سقوط آزاد
کوک:نه برا بچه بده
ا.ت:بریم تونل وحشت
کوک:نه
ا.ت:چرا
کوک:میترسی
ا.ت:نمیترسم هه هتمن خودت میترسی😏
کوک:هه من بترسم الان میرم دوتا بیت میگیرم میریم
ا.ت:باش
کوک رفت و دوتا بیلیتت گرفت و وارد تونل وحشت شدیم
«به نظرتون چی میشه؟»
ادامه دارد
ببخشید اگه بد شد 🥺🦋
شرطا:
لایک:۱۵
کامنت:همه باید بزارن مگرنه از پارت بعدیی خبری نیست
_______________________________🥺_______
___________________________🦋_____
_______________________✨___
مایل به حمایت ✨💫
PART:7
میخواستم لباسمو عوض کنم که کوک گفت
کوک:بزار من برات عوض کنم
ا.ت:باش
لباسامونو عوض کردیم داشتیم میرفتیم پایین که من گفتم
ا.ت:من گشنمه
کوک:منم
کوک:چی میخوری؟
ا.ت:بانچان
کوک:باش پس منم همینو میخورم
کوک رفت تو آشپزخونه منم رفتم رو یکی از صندلی های میز آشپزخونه نشستم و به اشپزیش نگاه میکردم بعد یک ساعت آماده شد آمد یه کاسه غذا رو گذاشت جلوم و من شروع به خوردن کردم
کوک:چه طوره
ا.ت:خیلی خوشمزس
ا.ت:چرا خودت نمیخوری
کوک: میخواستم بدونم نظرت درمورد غذا چیه
ا.ت:حالا که میدونی بخور
کوک کاسه غذاش رو برداشت و آمد کنار من نشست و شروع به خوردن کرد
ا.ت:من تموم کردم
کوک:منم
ا.ت:بریم فیلم ببینیم
کوک:باش
از زبان ا.ت:
رفتم یه فیلم رمانتیک گذاشتم اسم فیلم
(짝사랑)
وسطای فیلم بود که جاهای رمانتیکش شروع شد«منظور از جاهای رمانتیک رو میفهمید دیگه چی میگم توضیح ندم»
از زبان کوک:
جاهای رمانتیکش بود و تحریک شده بودم و لبامو رو لبای ا.ت گذاشتم و بوسیدمش
کوک:اخیش بهم چسبید
ا.ت:پرووو
کوک:بله دیگه وقتی فیلم رمانتیک میزاری همین میشه
ا.ت:اصلا نمیخوام فیلم ببینم «کیوت»
کوک:میخوای چیکار کنیم ؟
ا.ت:بریم شهربازی چنده وقته نرفتیم
کوک:نمیخوام مگه بچه ای
ا.ت:باهات قهرم (پاشد رفت تو اتاق مشتکشون)
کوک بلند شد رفت دنبالش
کوک:قهرنکن دیگه
ا.ت:....
کوک:ا.ت
ا.ت:چیه
کوک:قهر نکن دیگه ناراحت میشم🥺💗
ا.ت:پس بریم شهر..ب
نذاشت حرفمو بزنم و گفت
کوک:باش میریم
ا.ت:اخجججوننننن
رفتیم اماده شدیم «لباس ا.ت اسلاید۲»لباس کوک اسلاید۳»
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم رسیدیم به بزرگترین شهربازی سئول
ا.ت:بریم سقوط آزاد
کوک:نه برا بچه بده
ا.ت:بریم تونل وحشت
کوک:نه
ا.ت:چرا
کوک:میترسی
ا.ت:نمیترسم هه هتمن خودت میترسی😏
کوک:هه من بترسم الان میرم دوتا بیت میگیرم میریم
ا.ت:باش
کوک رفت و دوتا بیلیتت گرفت و وارد تونل وحشت شدیم
«به نظرتون چی میشه؟»
ادامه دارد
ببخشید اگه بد شد 🥺🦋
شرطا:
لایک:۱۵
کامنت:همه باید بزارن مگرنه از پارت بعدیی خبری نیست
_______________________________🥺_______
___________________________🦋_____
_______________________✨___
مایل به حمایت ✨💫
۴.۹k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.