ماه تابید و چو دید آن همه خاموش مرا

ماه تابید و چو دید آن همه خاموش مرا
نرم بازآمد و بگرفت در آغوش مرا
گفت:« خاموش درین جا چه نشستی؟» گفتم:
بوی « محبوبه شب » می برَد از هوش مرا
بوی محبوبه شب، بوی جنون پرور عشق
وه، چه جادوست که از هوش بَرَد بوش مرا
بوی محبوبه شب، نغمه چنگی ست لطیف
که ز افلاک کند زمزمه در گوش مرا
بوی محبوبه شب همچو شرابی گیراست
مست و شیدا کند این جام پر از نوش مرا
بوی محبوبه شب جلوه جادویی اوست
آنکه کرده است به یکباره فراموش مرا.


فریدون مشیری
دیدگاه ها (۲۹)

نفسم بند نفس های کسی هست که نیستبی گمان در دل من جای کسی هست...

عشق منبارها با نفس هایمبه نقطه نقطه تنت گفته امدوست داشتن تو...

گویند چه می خواستیم و چه شد؟!9- اگر با فلانی ازدواج کنم خوشب...

زیاد از حد خود را تحت فشار نگذاربهترین چیزها در زمانی اتفاق ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط