kookmin~~~ BOSS OR DADDY
پارت هفتم
+ فعلاً بخواب یک ساعت دیگه برمیگردم الان جلسه دارم زود خوب میشی
× آره خیلی زود البته تا دو سه روز اثرش میمونم
+ زیاد حرف نزن
بیرون رفت و در رو بست
بعد از اینکه همه از دفترش بیرون رفتن سمت اتاق رفت ساعت ۱۰ شب بود سمت تخت رفت
+ جیمین پاشو باید بریم جیمین پاشووو
با صدای کوک چشماشو باز کرد بلند شد نشست چشماش رو مالید و پرسید
× کارتون تموم شد ؟
+ اره بلند شو میریم خونه
×باشه
جونگکوک کتش رو پوشید و سمت در رفت . جلوی در وایستاده بود که یهو صدای افتادن شنید
برگشت و دید که جیمین چسبیده به زمین
+ چرا بلند نمیشی
×میخوام ولی پاهام تحمل بدنم رو نداره
+ خدا... باید یه بچه رو هم حمل کنم
× نیاز نیست کمک کن بلند میشم اونجوری زشته
+ فسقلی نترس ابهتت نمیریزه
سمتش رفت و بلندش کرد و از اتاق بیرون رفتن
× دیگه داری خیلی اذیتم میکنی ها
+ اوخیییی ناراحت شدی
همونجور که از پله ها پایین میرفت گفت
وقتی پله ها تموم شد جیمین سرشو تو سینه ی کوک مخفی کرد و گفت
× یواشکی برو نبیننمون
+ نیاز نیست خجالت بکشی
× دوست پسرتون که نیستم جناب
+ ازکجا میدونی شاید در اینده باشی
× لاس زدناتون تمومی نداره؟؟
+ نه.......اون مواد هر چقدر روی بدنت تاثیر بذاره روی زبونت تاثیر نمیزاره
× این از قدرتهای ماست رئیس
+ منظورت زبون قورباغهای داشتنه؟
× من دیگه حرفی با شما ندارم
+ آخ آرامش روحی روانی.......او رسیدیم
راننده کنار ماشین منتظر بود تا رئیسش پیداش بشه تا جونگ کوک رو دید از در بیرون اومد در رو براش باز کرد جونگکوک
جیمین رو روی صندلیهای عقب نشوند اما خودش ننشست
در رو بست و سمت صندلی راننده رفت
+ امروز خودم میرونم مرخصی
رو به رانندش گفت و پشت فرمون نشست و راه افتاد خودش رانندگی میکرد چون قرار بود چیزی رو به جیمین بگه
+ فردا قراره بریم جایی
×کجا؟
+ نیاز نیست تو بدونی
× اما من باید گزارش بدم
با یادآوری چیزی که گفته لبشو گاز گرفت جونگکوک وقتی این جمله رو از زبون جیمین شنید بلافاصله پاشو روی ترمز گذاشت
+ چی گفتی ؟چی رو گزارش بدی؟
× من اصلاً حرفی نزدم
+ بازم دلت کتک میخواد؟ گفتم به کی گزارش بدی؟
پسر وقتی دید راه فرار نداره اعتراف کرد
× مشاورلی از اونجا که شما به فکر جون خودتون نیستید به من دستور داده جاهایی که میرید رو گزارش بدم
+ از این به بعد این کارو نمیکنی
×ولی ایشون به من دستور دا...
حمایت فراموش نشه 😊❤
+ فعلاً بخواب یک ساعت دیگه برمیگردم الان جلسه دارم زود خوب میشی
× آره خیلی زود البته تا دو سه روز اثرش میمونم
+ زیاد حرف نزن
بیرون رفت و در رو بست
بعد از اینکه همه از دفترش بیرون رفتن سمت اتاق رفت ساعت ۱۰ شب بود سمت تخت رفت
+ جیمین پاشو باید بریم جیمین پاشووو
با صدای کوک چشماشو باز کرد بلند شد نشست چشماش رو مالید و پرسید
× کارتون تموم شد ؟
+ اره بلند شو میریم خونه
×باشه
جونگکوک کتش رو پوشید و سمت در رفت . جلوی در وایستاده بود که یهو صدای افتادن شنید
برگشت و دید که جیمین چسبیده به زمین
+ چرا بلند نمیشی
×میخوام ولی پاهام تحمل بدنم رو نداره
+ خدا... باید یه بچه رو هم حمل کنم
× نیاز نیست کمک کن بلند میشم اونجوری زشته
+ فسقلی نترس ابهتت نمیریزه
سمتش رفت و بلندش کرد و از اتاق بیرون رفتن
× دیگه داری خیلی اذیتم میکنی ها
+ اوخیییی ناراحت شدی
همونجور که از پله ها پایین میرفت گفت
وقتی پله ها تموم شد جیمین سرشو تو سینه ی کوک مخفی کرد و گفت
× یواشکی برو نبیننمون
+ نیاز نیست خجالت بکشی
× دوست پسرتون که نیستم جناب
+ ازکجا میدونی شاید در اینده باشی
× لاس زدناتون تمومی نداره؟؟
+ نه.......اون مواد هر چقدر روی بدنت تاثیر بذاره روی زبونت تاثیر نمیزاره
× این از قدرتهای ماست رئیس
+ منظورت زبون قورباغهای داشتنه؟
× من دیگه حرفی با شما ندارم
+ آخ آرامش روحی روانی.......او رسیدیم
راننده کنار ماشین منتظر بود تا رئیسش پیداش بشه تا جونگ کوک رو دید از در بیرون اومد در رو براش باز کرد جونگکوک
جیمین رو روی صندلیهای عقب نشوند اما خودش ننشست
در رو بست و سمت صندلی راننده رفت
+ امروز خودم میرونم مرخصی
رو به رانندش گفت و پشت فرمون نشست و راه افتاد خودش رانندگی میکرد چون قرار بود چیزی رو به جیمین بگه
+ فردا قراره بریم جایی
×کجا؟
+ نیاز نیست تو بدونی
× اما من باید گزارش بدم
با یادآوری چیزی که گفته لبشو گاز گرفت جونگکوک وقتی این جمله رو از زبون جیمین شنید بلافاصله پاشو روی ترمز گذاشت
+ چی گفتی ؟چی رو گزارش بدی؟
× من اصلاً حرفی نزدم
+ بازم دلت کتک میخواد؟ گفتم به کی گزارش بدی؟
پسر وقتی دید راه فرار نداره اعتراف کرد
× مشاورلی از اونجا که شما به فکر جون خودتون نیستید به من دستور داده جاهایی که میرید رو گزارش بدم
+ از این به بعد این کارو نمیکنی
×ولی ایشون به من دستور دا...
حمایت فراموش نشه 😊❤
- ۵.۱k
- ۰۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط