♡ پارت ۱ ♡ وقتی بهت خیانت میکنه
♡ پارت ۱ ♡ وقتی بهت خیانت میکنه
علامت ا/ت . علامت هیونجین، )
چند روزی بود که هیونجین سرش تو گوشی بود و رفتار عجیب غریبی داشت وقتی که هیونجین از سرکار میومد سریع میرفتی سمت در با خوش حالی بهش سلام میکردی اما هیونجین اصلا براش مهم نبود وقتی هیونجین به خونه اومد کیفش رو گذاشت توی اتاق مشترکتون و لباسش رو از کمد برداشتی و رفت حموم تو که شک داشتی رفتی تو اتاق مشترکتون و کیف هیونجین رو گشتی و گوشیش رو برداشت رمزش رو زدی اول تاریخ تولد خودت رو زدی که اون نبود بعد تاریخ تولد خودش رو زدی که رمز باز شدی رفتی تو پیامک ها که دیدی هیونجین داره با یه دختر دیگه حرف میزنه که اسمش یورال بود پیام هاشون رو خوندی در حین خوندن این پیام ها از چشات اشک هم میریخت اصلا ذره ای برات اهمیت نداشت که هیونجین بفهمه که تو گوشیش رو برداشتی منتظر بودی که هیونجین از حموم بیاد باهاش دعوا کنی و قتی کل پیام ها رو خوندی گوشیش رو به سمت دیوار پرت کردی و شکوندیش دیدی که هیونجین از حموم اومده و داره موهاش رو جلو آینه راه رو خشک میکنه سریع و با عصبانیت و چشای پر از اشک رفتی سمتش
محکم با دستت زدی تو صورتش گفتی : من همه چیز رو دیدم داری چه غلطی میکنی
هیونجین که همینطوری مونده بود و نمی دونست چی بگه
همون لحظه گفتی : دیگه من و تویی وجود نداره تا تو باشی به من خیانت کنی
سریع رفتی تو اتاق مشترکتون و چمدون رو برداشتی لباساتو برداشتی و گذاشتی تو چمدون هیونجین سریع سمتت اومد و گفت
،من متاسفم
،تروخدا نرو
.دیگه منو تویی وجود نداره برو کنار
رفتی سمت در خارجی خونه برگشتی به سمت هیونجین بهش اشاره کردی گفتی تو فقط یبار دیگه دور و برم بپلک
هیونجین هم خیلی پشیمون بود و داشت گریه می کرد نادیدش گرفتی و از خونه رفتی و سوار ماشینت شدی حالت بد و داشتی گریه میکردی اصلا تو حال خودت نبودی ماشین رو روشن کردی و با سرعت رفتی سمت شهر وقتی داشتی تو اون حال رانندگی میکردی یه ماشین دیگه با سرعت اومد و تصادف کردی ماشین یکمی له شده بود از سر هردو راننده داشت خون میومد بعد چند دیقه آمبولانس اومد و شما رو به بیمارستان برد به بخش ویژه رفته بودین چون واقعا تصادفت خیلی بد داشتین قسمت پذیرش بیمارستان به خانوادت زنگ زد چون خانوادت توی یه کشور دیگه بودن در دست رس نبودن بخاطر همین به هیونجین زنگ زدن هیونجین سریع به بیمارستان اومد قبل از اینکه اون بیاد به کما میری به مدت ۱یا ۲ ساعت بعد دوساعت از کما بیرون میای و هیونجین رو میبینی که بالا سرته و دستات رو گرفته خیلی حالت بد بود سر گیجه داشتی و نمی تونستی به راحتی کسی رو ببینی چند کلمه رو به زبون میاره و میگی هیو........چرا ......این .....کار .....رو.......کرد...... بعد گفتن چند کلمه حالت بد میشه
علامت ا/ت . علامت هیونجین، )
چند روزی بود که هیونجین سرش تو گوشی بود و رفتار عجیب غریبی داشت وقتی که هیونجین از سرکار میومد سریع میرفتی سمت در با خوش حالی بهش سلام میکردی اما هیونجین اصلا براش مهم نبود وقتی هیونجین به خونه اومد کیفش رو گذاشت توی اتاق مشترکتون و لباسش رو از کمد برداشتی و رفت حموم تو که شک داشتی رفتی تو اتاق مشترکتون و کیف هیونجین رو گشتی و گوشیش رو برداشت رمزش رو زدی اول تاریخ تولد خودت رو زدی که اون نبود بعد تاریخ تولد خودش رو زدی که رمز باز شدی رفتی تو پیامک ها که دیدی هیونجین داره با یه دختر دیگه حرف میزنه که اسمش یورال بود پیام هاشون رو خوندی در حین خوندن این پیام ها از چشات اشک هم میریخت اصلا ذره ای برات اهمیت نداشت که هیونجین بفهمه که تو گوشیش رو برداشتی منتظر بودی که هیونجین از حموم بیاد باهاش دعوا کنی و قتی کل پیام ها رو خوندی گوشیش رو به سمت دیوار پرت کردی و شکوندیش دیدی که هیونجین از حموم اومده و داره موهاش رو جلو آینه راه رو خشک میکنه سریع و با عصبانیت و چشای پر از اشک رفتی سمتش
محکم با دستت زدی تو صورتش گفتی : من همه چیز رو دیدم داری چه غلطی میکنی
هیونجین که همینطوری مونده بود و نمی دونست چی بگه
همون لحظه گفتی : دیگه من و تویی وجود نداره تا تو باشی به من خیانت کنی
سریع رفتی تو اتاق مشترکتون و چمدون رو برداشتی لباساتو برداشتی و گذاشتی تو چمدون هیونجین سریع سمتت اومد و گفت
،من متاسفم
،تروخدا نرو
.دیگه منو تویی وجود نداره برو کنار
رفتی سمت در خارجی خونه برگشتی به سمت هیونجین بهش اشاره کردی گفتی تو فقط یبار دیگه دور و برم بپلک
هیونجین هم خیلی پشیمون بود و داشت گریه می کرد نادیدش گرفتی و از خونه رفتی و سوار ماشینت شدی حالت بد و داشتی گریه میکردی اصلا تو حال خودت نبودی ماشین رو روشن کردی و با سرعت رفتی سمت شهر وقتی داشتی تو اون حال رانندگی میکردی یه ماشین دیگه با سرعت اومد و تصادف کردی ماشین یکمی له شده بود از سر هردو راننده داشت خون میومد بعد چند دیقه آمبولانس اومد و شما رو به بیمارستان برد به بخش ویژه رفته بودین چون واقعا تصادفت خیلی بد داشتین قسمت پذیرش بیمارستان به خانوادت زنگ زد چون خانوادت توی یه کشور دیگه بودن در دست رس نبودن بخاطر همین به هیونجین زنگ زدن هیونجین سریع به بیمارستان اومد قبل از اینکه اون بیاد به کما میری به مدت ۱یا ۲ ساعت بعد دوساعت از کما بیرون میای و هیونجین رو میبینی که بالا سرته و دستات رو گرفته خیلی حالت بد بود سر گیجه داشتی و نمی تونستی به راحتی کسی رو ببینی چند کلمه رو به زبون میاره و میگی هیو........چرا ......این .....کار .....رو.......کرد...... بعد گفتن چند کلمه حالت بد میشه
۱۷.۰k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.